
جبهه مردم افغانستان پژواک قدرتمندی را در میان توده ها برانگیخته است، به تحقیق باید گفت، تحقق این سیاست در بسا کشورهای جهان، گواه روشنی است که جبهه مردم افغانستان نیز امکان پذیر بود. از اینجاست که جما در اندک زمان محبوبیت فراوانی کسب نموده است.
در حال حاضر هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که ایده جبهه مردم هر روز طرفداران بیشتری در میان همه کسانی که دموکراسی و آزادی را گرامی می دارند، در میان همه کسانی که از صلح در میان ملتها حمایت میکنند، پیدا نکند. تلاش برای تشکیل یک جبهه مردم در همه کشورهایی که در آستانه یک رستاخیز ملی- دمکراتیک قرار دارند، در حال افزایش است.
اهمیت تاریخی، درستی و موقع شناسی سیاست جبهه مردم را ميتوان در نگرش و موضعگیری های دشمنان مردم، دشمنان دموکراسی و صلح، آتش افروزان جنگهای چهل ساله و ارتجاع داخلی نسبت به این سیاست انقلابی دید. نیروهای ارتجاعی، احزاب پوشالی ساخت پاکستان، دولتمردان فاسد گذشته، ستون پنجمی های رژیم های وابسته به امپریالیزم، همه و همه از این تصمیم ملی به شدت نگران شده اند. مرتجعین همه، کارزار تهمت و سنگ اندازی های بی نظیری را علیه جما و علیه همه طرفداران جما به راه انداخته اند.
دشمن طبقاتی مردم به سرعت احساس کرد و فهمید که جبهه مردم و اتحاد همه نیروهای ضد اسلام سیاسی و امپریالیزم جهانی چه خطر بزرگی را برای آنان به همراه دارد. اما تا زمانی که کارگران، دهقانان و سائر نیروهای محرکه رستاخیز ملی متفرق است، تا زمانی که اقشار زحمتکش، زحمتکشان شهر و ده منزوی است، تا زمانی که جبهه روابط و همکاری لازمه را با سایر نیروهای دموکراتیک کشور برقرار نکرده است، درهم شکستن این جنبش، شکست دادن اقشار مختلف مردم، چندان دشوار نیست و فاشیست های مذهبی با موفقیت وحیله گری شعار حیله گرانه معروف شان، «تفرقه انداز و حکومت کن» را با همان رنگ و روغن قدیم کفر و الحاد آراسته و در برابر این جنبش قرار میدهند. بنابر این، تا زمانی که گروههای پراکنده انقلابی به ابتکار جبهه مردم افغانستان، برای مبارزه با دشمن مشترک دست به دست ندهند، تا زمانی که طبقات تحت ستم، مردان و زنان مبارز و آزادیخواه به عنوان یک واحد راهپیمایی نکنند، تا زمانی که دهقانان، طبقات تحتانی و همه عناصر دمکراتیک شروع به فعالیت نکنند. طرح جبهه مردم در برابر امپریالیزم و ایادی فاشیست آن با سد غیرقابل عبوری مواجه است. باید نیرویی را پدید آورد که بتواند در برابر فاشیزم مقاومت کند، از ادامه قدرت او در کشورجلوگیری کند و حکومت وحشیانه او را سرنگون کند.
همانطور که تجارب انقلابی در جهان نشان داده است، تأسیس «جما» نقطه اتصال ملیون ها انسان زحمتکش، قحطی زده و پا برهنه در رابطه با موجودیت دولت فاشیستی دست نشانده است. جبهه مردم افغانستان این امکان را برای طبقات فقیر، دهقانان و روشنفکران مترقی و دموکرات فراهم کرده است، نه تنها در برابر قیمومیت و سرکوب سرمایه مالی مقاومت کنند، بلکه در حالی که انشعابات پی در پی در بین تشکلات سیاسی، فقدان اتحاد بین آنها و سایر اقشار زحمتکش را فراهم و راه قدرت را برای فاشیزم هموار کرده است، صفوف خود را برای راه اندازی یک رستاخیز بزرگ که پایان استثمار فرد از فرد درآن مضمر است، فشرده تر ساخته، پیروزی جبهه مردم را در کارزار تاریخی و تعین کننده آن تضمین کنند. فقط پیروزی دموکراسی بر فاشیزم، دفاع از صلح در برابر آتش افروزان جنگ، در دراز مدت راه را برای پیروزی نیروی کار بر سرمایه هموار می کند..
فرقه گرایان، افراطی های چپ و تجدید نظر طلبان سنگ انداز، آنها، کوشش می کنند سیاست جبهه مردم افغانستان را رنگ دیگری بدهند. آنها بدرستی میدانند که راهی را که تا کنون برگزیده بودند، از متن یک نامه ، یا روزنامه فراتر نرفته است. شعارهای آنان یا اینکه کاملا آکنده از احساسات و مطلقا غیر عملی اند، یا اینکه فقط روپوشی اند برای اختفای عجز انقلابی شان. آنان شاید ادعا کنند ،سیاست جما در خدمت مبارزه مشترک طبقه کارگر، بخشهای طبقات پایینی، دهقانان و روشنفکران، دوره گردان، بیکاران، خرده بورژازی و اهل کسبه، علیه فاشیزم مسلط، عقب نشینی از موضع مبارزه طبقاتی است. اما باید این نکته را روشن ساخت که سیاست جبهه مردم افغانستان به هیچوجه سیاست همکاری طبقاتی با بورژوازی نیست. ما با حوصله مندی معنای طبقاتی خط مشی جبهه مردم را برای سوسیالیست های چپ صادق توضیح میدهیم و به آنها کمک میکنیم از کوته فکری سیاسی که فقط می تواند به سود امپریالیزم و ایادی فاشیست او تمام شود، دوری گزینند.
باید اذعان نمود که جبهات مردم در کشورهای مختلف بستگی به ویژگیهای تاریخی اجتماعی و سیاسی هر کشور و وضعیت مشخص موجود در آن کشور داشته، به گونه های متفاوتی تشکیل میشوند. بنابر این تقلید غیرانتقادی و انتقال مکانیکی روش ها و اشکال جبهه مردم از کشوری به کشور دیگر، فقط میتواند شکل گیری، گسترش و تحکیم آن را پیچیده کند.
با این حال، همانطوری که تجربه نشان داده و در بسا کشورهای جهان اتفاق افتاده است:
۱. تشکیل جبهه مردم در مبارزات امروزی علیه امپریالیزم و ارتجاع داخلی امکان پذیر است.
۲. جبهه مردم افغانستان میتواندبه عنوان یک واحد انقلابی بخشهایی از توده های کارگر و اقشار متعدد تحت ستم را که با او می پیوندد، رهبری کند، آنگاه سازمان ها، جریانات، احزاب انقلابی، اتحادیه های صنفی مردمی با حفظ خطوط و باورهای شان در یک وحدت عمل و اتحاد تشکیلاتی در زیر چتر جما، مبارزه بی امانی را علیه امپریالیزم و ایادی او سازمان میدهند.
۳. به این ترتیب جبهه مردم افغانستان از نتایج وحدت نیروها برای اجرای برنامه های خود در دفاع از منافع زحمتکشان، دفاع از دموکراسی و صلح و دفاع جنگ افروزان استوار تر و مستحکم تر خواهد بود.
۴، موفقیت جبهه مردم افغانستان مطلقا به میزان تحکیم صفوف آن بستگی دارد. به هر میزانی که تودهها و سازمانهایی که در آن شرکت میکنند، از آمادگی سیاسی و تشکیلاتی برخوردار میباشند، به همان میزان جبهه و عناصر آن قوام بیشتر یافته و ضربات شان بر پیکره امپریالیزم و ایادی فاشیست آن موثر تر خواهد بود.
امروز که مردم ما درگیر یک مبارزه مرگبار علیه گماشتگان امپریالیزم هستند، این وظیفه کارگران و زحمتکشان است که با اقدام واحد در سطح ملی و بین المللی در تشکیل و تحکیم جبهه مردم تعجیل کنند. این وظیفۀ همه احزاب انقلابی ملی است که با در نظرداشت شرایط کشور خود، هر کاری لازم است برای کمک به طبقه محروم این وظیفه تاریخی خود را انجام دهند
فاشیزم اسلامی یعنی حذف کلیه حقوق دموکراتیک مردم، ایجاد سلطه تاریکی و جهل، نابودی فرهنگ. مرگ و ویرانی، سلب آزادی های انسانی، بویژه آزادی زنان، تاراج دارایی های عامه، دامن زدن به افتراق ملی و تضمین سلطه نژادی، کشاندن کشور بسوی تجزیه و بخشیدن قطعاتی از خاک کشور به همسایگان، تضمین منافع دراز مدت امپریالیزم در کشور، شیوع فرهنگ تحجر، زن ستیزی، فقدان دموکراسی، تفتیش عقاید، تحمیل خرافات، لغو آزادی بیان و آزادی های مدنی، ایجاد اختناق، تبدیل کشور به لانه تروریزم بین المللی، باج گیری و اخاذی و ده ها انحرافات اخلاقی.
واضح است هرگاه اقدام واحدی برای ترد این اوضاع توسط نیروهای مترقی در افغانستان صورت نگرید، هرگاه یک جبهه مشترک و گسترده ای متشکل از مردم افغانستان- از سوسیالیست ها گرفته تا دموکرات ها و دیگرانی بوجود نیاید. رژیم دست نشانده مدت ها همچنان در قدرت باقی خواهد ماند. و در طول این دوران انتقام خونینی از کارگران و دیگر زحمتکشان و همه عناصر دموکراتیک در سرتاسر کشور خواهند گرفت. آنها کشور را به عیاش خانه ارتجاع و تفتیش عقاید قرون وسطایی مبدل می کنند و در زیر پاشنه خشونت ذاتی شان له می کنند، فراموش نکنیم که اینها همان آدمکشان حرفوی ای هستندکه از شکنجه و اعدام، محاکمات صحرایی و خود کفانی ها در بین بیگناهان و بم گذاری در مکاتب کودکان حظ می بردند.
آنها را با مقاومت مسلحانه جبهه مردم باید مواجه ساخت. پیروزی مردم افغانستان در این جنگ برای راه اندازی یک رستاخیز ملی به نفع همه کسانی است که نمی خواهند از بربریت فاشیستی در کشور خود رنج ببرند. پیروزی مردم افغانستان پیروزی دموکراسی جهانی، پیروزی علم بر جهل و ارتجاع ، پیروزی صلح و ضربه سنگینی به امپریالیزم جهانی خواهد بود.
مبارزه قهرمانانه مردم هشداری به همه نیرو های عقب گرا، مزدوران گوش به فرمان استعمار گران، به همه نیروهای فاشیستی و تاریک اندیش در همه کشورها خواهد بود، برای آنانی که ذوق زده برای کودتاهای فاشیستی مذهبی آمادگی می گیرند. باید زمان را به گونه دیگری چرخانید، عصری که دیگر امپریالیزم نتواند از عدم اتحاد در صفوف توده ها، از طبقه کارگر گرفته تا دیگر زحمتکشان استفاده کند. زمانی را باید پایان داد که امپریالیزم هر وقت خواسته بود، میتوانست مردم را غافلگیر کند، اقشارعقب مانده مردم را فریب دهد و قدرت دولتی را برای مزدورانش به دست گیرد. تشکیل جبهه ای متشکل از مردم مبین آنست که منبعد برقراری حکومت فاشیستی بر مردمانی که آماده دفاع از آزادی و استقلال خود هستند غیرممکن است. بنابراین، آرمان دموکراسی و صلح در کشور، مبارزه با استبداد مذهبی و جنگ رهایی بخش ، با هزار رشته با منافع جبهه مردم افغانستان پیوند خورده است، که مبارزان شجاع آن برای دفاع از آزادی و تضمین استقلال کشور شان مسلح شده اند.
همه آنچه در چهل سال گذشته و در این تازگی ها به وقوع پیوسته است، به این واقعیت اشاره دارد که زمان آن فرا رسیده است که ما باید از دموکراسی به هر وسیله ممکن دفاع کنیم. اینها درسهایی است که همه کارگران و دیگر زحمتکشان، همه کسانی که نمی خواهند قربانی اسارت فاشیستی و خشونت وحشیانه او شوند، باید یاد بگیرند و به خوبی به خاطر بسپارند.
این است اصل تعین کننده خطوط اساسی یک جبهه قدرتمند برای دفاع از مردم افغانستان، جبهه ای که متعلق به مردم است و از مردم نیرو گرقته است. جبهه ای که میتواند و باید همه زحمتکشان، همه نیروهای دموکراتیک، ضد استعماری و ضد فاشیزم مذهبی را به دور خود جمع کند.
کارگران، دهقانان، ماموران، پزشکان، پرستاران، استادان، شاگردان، زنان و مردان و دیگرانی نباید شرایطی را تحمل کنند که یک مشت مزدور خشن اجنبی در آن مقدرات شان را در دست گرفته وآنها ناگزیر از اطاعت شان باشند.
اما باید به خاطر داشت این جاده بسیار سخت و پر پیچ و خم است، اغلب خاردار و شیب دار است. دشمنان آشکار و پنهان وحدت، هرگز از ایجاد انواع موانع در این مسیر دست بر نمی دارند. هر قدمی را باید هوشیارانه با کار و تلاش سرسختانه برداشت. همیشه گمراهانی هستند که باید با صبر و حوصله مطالب را برایشان توضیح داد تا متقاعد شوند و تزلزل کنندگان و کم ایمانهایی هستند که باید همیشه به آنها به چشم خرابکاران نگریست.
پایان «صفدر سفاح»
