مالک قانون
تابکی از ظلم ظالم قلب ما پر خون شود
روی ما از پنجه زور آوران گلگون شود
خلق ما از بینوایی احتیاج نان وآب
ظالم خونخوار ها از خون ما قارون شود
مردم ما شد زبون از چاکران خود فروش
چاکران روزی شود کزصحنه ها بیرون شود
گر شود بیدار از خواب گران خلق وطن
طفل دانشجوی ما شک نیست افلاطون شود
آن همه خون شهیدان عاقبت توفان کند
بحر مواجی شود، غلیان کند، جیحون شود
زود ملت از جهالت وارهد با علم و فن
صاحب فهم کمال و مالک کانون شود
(ساعیا) آیا بود کاین ملت مظلوم ما
روزگاری صاحب امنیت و قانون شود؟
«ساعی فاریابی»

