متن انتخابی!
تعیین مقررات دینی و اخلاقی برای زنان مستعمرات
اگر کسی فکر می کند قوانین زن ستیز اسلامی در کشورهای خاورمیانه فقط توسط متشرعین و طبقات مرتجع بومی یا در هند، قوانین زن ستیز هندو توسط مرتجعین بِرَهمان و طبقات ارتجاعی محلی به نظم درآمده است باید پژوهش تاریخی تکان دهنده ی حیمانی بنرژی (7) استاد دانشگاه تورنتو را بخواند.
بریتانیائی ها از سال 1760 حکومت های هند را تعیین کرده و در اتحاد با طبقات فئودال و سلاطین محلی روابط اجتماعی آن را سازمان می دادند و قانون می نوشتند و فرهنگ و ایدئولوژی می ساختند. بخشی از اعمال حاکمیت استعمار بریتانیا قانون گذاری و تعریف هویت برای اهالی بومیای بود که بخش برجسته ای از آن عبارت بود از بازسازی و بازتعریف روابط جنسیتی و پدرسالاری در میان اهالی بومی تحت سلطه استعمار. در سال 1891 وایسروی viceroy یا نائب السلطنه ی پادشاه بریتانیا در هند (لرد لنس دان) متممی را به قانون جزائی 376 هند اضافه کرد که در آن سن ازدواج دختران هندی از ده سال به 12 سال افزایش یافت. قانون فوق فقط به تعیین سن ازدواج اکتفا نکرد بلکه روابط جنسی قانونی را محدود به رابطه میان دو جنس مذکر و مونث و از طریق دخول ارگان مرد در زن تعریف کرد. مامور ملکه در هند اعلام کرد که این قانون شامل روابط داخل و بیرون از ازدواج رسمی است یعنی فاحشه خانه ها را هم در بر می گیرد. قانون به پدر دختر حق می دهد که بدن دخترش را به یک یوزر (استفاده کننده ی) مذکر اعم از شوهر، مشتری یا ارباب منتقل کند. ارباب و مشتری نیز حق دارند او را حامله کنند. دخول قانونی یا حامله کردن در این قانون فقط یک شرط دارد و آنهم سن است که به شرط تحقق آن دولت و قانون به قیم دختر یا صاحب دختر اجازه می دهند که وارد معامله با یوزر مذکر دیگری شود. بدین ترتیب دولت بریتانیا در هند دختر بچه ها را «زن» تعریف کرد و بار اتهام تجاوز به کودکان را از روی دوش دولت فخیمهی بریتانیا و بردگان مذکرش در هند برداشت.
بنرژی نشان می دهد که مقامات استعمار بریتانیا در هند برای مستدل کردن قوانین خود مانند یک بِرَهمان متخصص از اصول دین هندو سود می جستند و برای اینکه وجدان روشنفکران اروپا نیز درد نیاید مقداری «عقل و خرد» و از مشاوره ی پزشکان نیز استفاده می کردند تا بگویند دختر هندی در سن 12 سالگی به سن بلوغ جنسی می رسد و مانند میوه های مناطق حاره زود پخته می شوند و در همان سنین کودکی آمادگی دخول مرد را دارند.
وقتی ارتش های استعماری بریتانیا و فرانسه در آفریقا مستقر شدند، افسران بریتانیایی و فرانسوی به مردان زمین و ابزار و آلات و آموزش می دادند و همزمان زراعت های زنان را از بین برده و آنان را مجبور می کردند که در کشت پلانتاژها دستیار مردان بشوند. به این ترتیب در مستعمرات روابط قدرت جدیدی را میان زن و مرد بهوجود آوردند.
میبینیم که نظام سرمایه داری جهانی در موطن اروپائی خود یا در مستعمرات و مناطق تحت سلطه اش به طور سیستماتیک بدن زن را تبدیل به ابزار بازتولید کارگر و گسترش نیروی کار کرد و با آن به عنوان ماشین جوجه کشی طبیعی که با ضربآهنگ خارج از کنترل زن کار می کند، رفتار کرد. سرمایه داری روابط پدرسالاری نوینی را تحمیل کرد که بسیار سازمان یافته تر از پدرسالاری اعصار پیشین بوده است.

