از کشش وجاذبه، جنگ به پا میشود
غنچه زباد سحر ،عقده کشا میشود
خار وگل روز گار، وحدت وجنگش بهم
ریشه یکی هریکی، رنگ جدا میشود
تا سفر ارتقا راه کشاند به پیش
جوهره ها از کشش شکل نما میشود
مانع سیر صعود کهنه کنش گر همی
جاذبه ی نو به پیش جلوه کشا میشود
دانه ی علت اساس شرط زخاکش کشد
رشد تحول گراست نفی بقا میشود
این همه آرایش و ناز زتجدید هاست
قافله هارهسپر هم زقوا میشود
هست زتغیرهارنگ نمو هر کجا
ذره ی زیر قدم گر به هوا میشود
تجزیه ودفع وجذب شکل به هستی دهد
این همه گردانده گی عقل ربا میشود
هست طراوت اثر جلوه ی باغ جهان
جمله روایت گرفکر رسا میشود
خلوت اندیشه گر ره به خیالش برد
منطق تحقیق را وسوسه زامیشود
هست تحولگرا هرچه که در عالم است
صورت گویائیش در همه جامیشود
عقل تحول پسند درک کند جلوه ها
بین زگدازی در ین عرصه چه ها میشود
گداز فاریابی