جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

حاضرم ایستاده…

حاضرم ايستاده بميرم، اما به امارت طالبانی زانو نزنم

نویسنده: فریحه ایثار، فعال حقوق بشر

در رسانه‌های بین‌المللی می‌خوانیم که می‌نویسند نسل جوان امروز افغانستان به دلیل این‌که خیلی‌ جوان یا هم کودک بودند، شاید زندگی تحت حاکمیت طالبان را به یاد نداشته باشند. دلم می‌خواهد فریاد بزنم، آن‌قدر بلند و آن‌قدر محکم، تا به گوش تک تک مردم جهان برسد و بگویم که مگر ممکن است عملکرد‌های غیرانسانی و ضدبشری و جنایات فراموش ناشدنی گروه تروریستی طالبان، وحشت و ظلمی را که بر مردم، بر من و هم‌نسل‌های من روا داشته‌اند، فراموش کرد؟ مگر ممکن است که عوامل سیاهی سرنوشت‌‌ات را فراموشی نمایی؟ هرگز!

من با آنکه کودکی بیش نبودم؛ اما خوب به یاد دارم که طالبان ۲۰ سال قبل چه سرنوشت سیاهی را برای مردم افغانستان به ویژه زنان، رقم زدند. خوب به یاد دارم زمانی را که طالبان به تاریخ ۲۶ سپتامبر، سال ۱۹۹۶ کنترول کابل را به دست گرفتند و قبل از هر چیز دیگری سیاست و موقف خود را در قبال زنان اعلام کردند که از طریق رادیوها در گوش‌ها طنین انداز شد و وحشت همه جا را فرا گرفت. آری  نخستین فرمانی را که طالبان صادر کردند، در مورد زنان بود. در اولین اقدام خود – دقیقا مثل امروز- طالبان فرمانی را که صادر کردند که بر اساس آن زنان از رفتن به مکتب، از کار در بیرون خانه، بیرون رفتن بدون محرم و برقع، از پوشیدن لباس و بوت و جوراب سفید که به رنگ بیرق طالبان است، ممنوع شدند. هم‌چنان به مردم حکم شد که شیشه‌های خانه‌ی خود را رنگ نمایند تا زنان از داخل خانه معلوم نشوند.  

 به تعقیب آن، در ماه جنوری سال ۱۹۹۷، طالبان پالیسی را رسما اعلام کردند که کار زنان با مردان در شفاخانه‌ها ممنوع گردید. پس از آن وزارت صحت عامه امر توقف ارایه خدمات برای زنان و دختران را در شفاخانه‌های کابل که کارمندان مرد دارد، صادر کرد. در نتیجه، ۲۲ شفاخانه در کابل مسدود شد. یگانه شفاخانه‌ای که اجازه فعالیت و ارایه خدمات برای زنان را داشت، شفاخانه رابعه بلخی بود. هم‌چنان، در ماه جون سال ۱۹۹۸، طالبان فرمان دیگری را صادر کردند که بر اساس آن ۱۰۰ مکتب خصوصی دختران مسدود شد و مقررات سخت‌تری برای نهاد‌های غیردولتی که خدمات آموزشی و تحصیلی برای زنان ارائه می‌کردند، وضع شد.

 در دوران حکومت سیاه طالبان تنها زنان نبودند که قربانی وحشت و بربریت طالبان شده بودند، بلکه کودکان و مردان هم در معرض محدودیت‌های شدید، جنایات، شکنجه، حبس و تجاوز گروهی طالبان قرار گرفتند. بر اساس گزارش داکتران حقوق بشر، دو پسر بچه‌‌ی زیر سن ۱۷ و ۱۸ سال که هر دو از قوم هزاره بودند، به جرم دعوی با پسران یک طالب گرفتار و به مدت هشت روز حبس می‌شوند. هر دو نفر در این مدت به شکل بسیار فجیعانه مورد شکنجه قرار گرفتند و مورد تجاوز گروهی از سوی طالبان قرار می‌گیرند. هم‌چنان، سازمان عفو بین‌الملل در ماه اپریل سال ۱۹۹۸ گزارش می‌دهد که فقط در جریان یک ماه پنج مرد به جرم لواط در محکمه‌ی طالبان محکوم به مجازات می‌شود. پس از حکم محکمه، هر پنج نفر در پایین دیوار قرار داده می‌شوند و دیوار روی آن‌ها فروریختانده می‌شود. هر پنج نفر زیر انبار خاک و گِل دیوار؛ جان خود را از دست می‌دهند. چهار نفر به جرم قتل در فضای عمومی اعدام می‌شوند. دستِ پنج نفر به جرم دزدی قطع می‌شود. تعدادی از زنان و مردان به اتهام زنا در فضای باز شلاق زده می‌شوند.

پژوهشگران داکتران حقوق بشر پس از بازدید شهر کابل در سال ۱۹۹۸ می‌نویسند که « در سال ۱۹۹۸ شهر کابل را شهر گدایان یافتیم. زنانی که یک زمانی استادِ مکتب و دانشگاه و نرس و داکتر بودند، در سطح شهر به گدایی روی آورده‌ بودند تا برای کودکان خود، نان و نفقه تهیه نمایند.                   

 من هم مثل هزاران شهروند دیگر، یکی از قربانیان رژیم طالبان بودم و هنوز هم هستم. در همان روز اولِ حاکم شدن طالبان در کابل، من به جرم زن بودنم از ابتدایی‌ترین حقم یعنی حق آموزش محروم شدم. در حالی‌که، من و برادرم در یک مکتب و یک صنف درس می‌خواندیم، ما را از هم جدا ساختند. راه‌ ما جدا شد. به برادرم اجازه داده شد که به درس خود ادامه دهد و من اما در حصار دیوارهای خانه زندانی شدم. او می‌توانست آزادانه در بیرون از خانه و در اجتماع گشت‌وگذار کند و کار کند؛ اما من نه.

طالبانِ دوران کودکیم نوستالوژی سیاهی را تداعی می‌کند که امروز سیاه‌ و سیاه‌تر از دیروز شده است و هرچه خوبی، خوشحالی و فرصت و امید بود را به یغما برده است. زخم‌های بی‌پایان طالبانی به رگانِ من تکثیر شده است. دردهایی که به روح و روانم رسوخ کرده‌اند، زندگی زیرِ سایه‌ی انکار، فرصت نفس کشیدن را به صورت قطع با تهدید مواجه می‌کند. برگشت طالبان که تصورش برایم غیرممکن است، وقتی فکر می‌کنم آینده چهره‌ی دیگرش را به نشان می‌دهد. خاطرات کودکی و شرایط فعلی که طالبان هنوز از خشونت و جنایت دست نکشیده‌اند، وحشی‌تر خون‌خوارتر از پیش شده‌اند، روحم را هزار بار می‌شکند و مکدر می‌سازد. درد می‌کشم! با تمام دختران و زنان سرزمینم، با کودکان سرزمینم که دیگر کودک نه، با روح و مسؤولیت‌های بزرگ، بار یک خانواده بزرگ را بسان فرد بزرگ به دوش می‌کشند، درد می‌کشم. درد جانکاه و غیر قابل بیانِ ظلم، محرومیت و تبعیض.

 درد محروم شدن و تبعیض را کسی می‌داند که محرومیت و تبعیض را تجربه کرده و زیسته باشد. این محرومیت ظلمت‌انگیز را من و خواهرانم شش سال تمام زیسته‌ایم. شش سال ظلم و وحشت حکومت طالبان. شش سال، پا به پای آرزوهای‌مان تکه تکه شدیم و سوختیم؛ اما ساختیم. گاهی با پا دویدیم و گاهی با سینه خزیدیم. گاهی فقط با نگاه‌ها و خیالات، راه‌های نرفته‌مان را رفتیم و پیمودیم ولی تسلیم نشدیم. برای شکستن دیوار‌های پولادین ظلم و تبعیض، برای آزادی و برابری، بی‌وقفه و شب‌وروز در چندین جبهه جنگیدیم. با خانواده، اجتماع، سنت‌ها و باورهای دست‌وپا گیر و سفت و سخت زن ستیز. درد، رنج، تهدید، توهین، تحقیر، طرد و خشونت‌ مضاعف را به جان‌ودل خریدیم؛ اما دست از مبارزه برنداشتیم. ترجيح دادیم ايستاده بميریم، تا اين‌که به زندگی ذلت‌بار بردگی زانو بزنیم.  مبارزه کردیم، به این امید که جامعه انسانی و آینده روشن را برای خود و نسل‌های آینده‌ رقم بزنیم. اما نمی‌دانستیم که دوباره به همان نقطه‌ و مسیری برخواهیم گشت که آغاز کرده بودیم. برگشتن به مسیری که یقین داریم، نخستین قربانیش ما (زنان) و داشته‌های‌ ما خواهد بود.

تاریخ اما در حال تکرار شدن است. تاریخ سیاه و ظلمت‌بار حاکمیت طالبان. با دوباره حاکم شدن طالبان تروریست در بیش‌ترین قسمت‌های خاک افغانستان، ترس، وحشت و نگرانی – بیش‌تر از همه – در زندگی زنان افغانستان خانه کرده است و چون موریانه ذهن و روان‌شان را هر روز و هر لحظه می‌مکد. نگرانی از سیاه شدن دوباره سرنوشت‌شان. ترس از دست دادن آزادی‌هایی که هر چند نسبی و خیلی اندک است. هراس از برگشت به عقب و از دست دادن هر آنچه که با خون دل و پس از هزار بار جنگ و مبارزه به دست آورده‌اند. درد‌،‌ ناامیدی و ترس زنان افغانستان زمانی چندین برابر می‌شود که در میدان جنگ با تروریستان بین‌المللی از سوی دولت افغانستان و جهان تنها به حال خودشان رها شده‌اند. از یک طرف زیستن در یک جامعه‌ی به شدت زن‌ستیز، مردسالار، سنتی و بسته، از سوی دیگر حضور فعال طالبان تروریست وصدور اعلامیه‌های متعدد از سوی آن‌ها در تمامی ساحات تحت کنترول‌شان که همه گویای محدودیت‌، تبعیض و نقض آشکار حقوق بشری است، زندگی را بر مردم، مخصوصا برای زنان افغانستان دشوار و حرام ساخته است.

بیان دیدگاه