از یک غلام و برده در مورد با دار و اعمال آن سوال کردند و منتظر جواب منطقی بودند؟؟؟
این تصور و توقع در ذات خود اشتباه و خود فریبی بیش نیست.
نه تنها غنی بلکه به یادی خودم از داود خان گرفته تا هیبت الله خان کدام یک شاه و رئیس جمهور وابسته و غلام اجنبی نه بوده اند . من منحیث شاهد زنده تاریخ این پنج دهه هستم . یک فردی یا گروۀ که به اراده و انتخاب مردم در رس قدرت آمده باشد ، ندیده و نه تجربه کردم . هرچه گذشت و هرکی امده همه دست پرورده و دست نشانده اجنبی بوده ، و طی معاملات عیان و پنهان بر مقدرات مردم ما با هزاران ترفند و نیرنگ تحمیل و گماشته شده اند.
در قانون دول استعماری در معاملات بین با دار و برده همیشه برده ها قربانی هستند . در آغاز کار برای برده ها پنج میخ را آماده می سازند ، از چهار ان برای نشنیدن و ندیدن واقعیت ها استفاده شده و پنجمی آن را برای روزی که از وظیفه سبکدوش یا برطرف ساخته شود در ماتحتش میزنند تا چهار میخ دیگر بیرون شود و واقعیت ها را ببیند وبشنود . دقیقا سرنوشت تره کی ، امین ، کارمل ، نجیب ، ربانی ، مسعود ، گلبدین ، کرزی ، عبدالله ، غنی ، عمر ، هبیت الله ، اسامه و ایمن الظواهری و…با این داستان قرابت و شباهت نزدیک دارد .
برده ها باید قربانی اعمال شوم صاحبان خود شوند یا بزور یا به رضا دیگر چاره ای ندارند . از اینجاست که برده بعد از باز شدن قفل زنجیرش در تقلای اعاده موقف و جایگاه اجتماعی قبلی که با انداختن طوق غلامی بگردن و قبولی هرگونه ذلت و خواری ، از دست دادند ؛ میخواهند حیثیت و موقف اجتماعی خود را دوباره اعاده نمایند ، اما فراموش کردند و کور خوانده اند . که هرچه خام شود امکان پختن و به ثمر رسیدن اش است جز انسان ذلیل و غلام اجنبی .
آيا فراموش کردید وابستگی های داود خان را با روسیه؟ و عاقبت کار و سرنوشتش چیست؟
آيا فراموش کرده اید تره کی را که در غلامی و بردگی روس عمری را سپری کرد؟ در نهايت چه پاداش از جانب با دار برایش داده شد.
آيا فراموش کرده اید امین را که میخواست نفوس افغانستان را به یک میلیون نفر وابسته و مزدور روس تقلیل دهد و افغانستان به مستعمره روس مبدل سازد.
آيا فراموش کرده اید کارمل را که در وقتی بیانیه خود با گرفتن نام با دارش و شعار « زنده باد دوستی خلل ناپذیر افغان شوروی» دهنش تا گوشش کج می شد. عاقبت آن بکجا رسید.
آيا فراموش کرده اید نجیب قصاب را که پاداش غلامی و بردگی آن به دار آویختن شد.
آيا فراموش کرده اید کرزی را با جمبوره بازی آن تا آخرین روزهای غلامی و بردگی خود از آمریکایی ها نبرید. و حالا ادعا دارد که ما را با داران آمریکایی ما اجازه تشناب رفتن را نمی داد.
عمق فاجعه این است که ما ظواهر پدیده ها و فاجعه ها را مشاهده می کنیم اما از درک عوامل اصلی و اساسی آن طفره می رویم. یا نمی دانیم که بازیگران اصلی بازی های سیاسی در افغانستان کیها هستند.
گفته های غنی با وجود ضد و نقیض بودنش یک پیام روشن و واضح داشت. قدرت و صلاحیت امور بدست آمریکا و سازمان سیا بود و من غنی مانند ده ها برده و غلام دیگر به صفت یک دلقک و آله ماله کشی مقامات آمریکایی بودم و بس .
نويسنده: شفيع «خالقى»

