جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

کاج ها شکستند

دیشب که‌مهتاب زد نقاب سحابی بروی خویش

یک کهکشان گریست دل آسمانی

ام

شب را سحر نمود دلم با ستارگان

انگار که اختران گریستند تا سحر

دیدم صفای اشک به دل‌های سبزه زار

کان چادر حریر به رخ خود کشیده بود

تا راز غمهای های سپهر را نهان کند

دی بود محشر خونین ‌‌درد ناک

روز سیاه و‌ متروک غمناک

در آن طرف های شهر

باغی ز « کاج» های بلند سر می نمود

در زیر سایه های فرح بخش کاج ها

انبوهی از گلان رنگ رنگ

از جنس نرگس و پروین و یاسمن

پیچیده شد به طوفان غول مرگ

هیهات اگر بگویم از آن ماجرای تلخ

از ناله های درد و ز فریاد های مرگ

طوفان نا بکار

چو پائیز گرد باد

در یک نگاه که چشم بهم خورد!

هرجاه غنچهٔ گل ، لاله گون فتاده بود .

هر جا ز قعر گور و ز هفت پردهٔ سما

فریادِ فریاد ، زهر یک گلویی خاست

لحظه ها گذشت

طوفان هم برفت ولی؛

در هر کنار شاخه ای از گلبنی فتاده بود

کاج ها کمر شکست و زانو بغل گرفت

دلها همه شکست

و دل من !

آری ! دلم شکست ز هر یک شکستنش.

آریا

بیان دیدگاه