بُرِشی از یک متن با ارزش:
«…بخش بزرگی از راه حل و رهایی ما از مشکلات روانی، پذیرش اضدادی است که سنت، ادیان و ترس های بشری آن را یا نپذیرفته است یا غرق اش شده است. مانند غم و شادی، تنفر و عشق و…
زمانی که بدون ارزش گذاری مثبت یا منفی تمام احساسات و واقعیت زندگیمان را بپذیریم، هم انرژی روانی مان به سمت اختلالات روانی تحلیل نمی رود و هم شخصیت مان را به سمت خودشکوفایی سوق می دهیم.
وقتی فصل های سال هم سرمای شدید دارد و هم گرمای شدید، چگونه میشود از انسان در همه وجوه زندگی اش ثبات را انتظار داشت؟ وقتی عضله ای با درد قوی میشود، ذهنی با تمرین متفکر میشود، چگونه میتوان بخش هایی از زندگی را که دوست نداریم با تحریف ذهنی خط بزنیم؟
این تحریف تنها به پاک کردن صورت مسئله می انجامد درست مانند فردی که از ارتفاع می ترسد، اما بجای مواجهه با دردِ حل کردن ترس اش، با فرار از آن، خودش را فریب میدهد و می گوید مشکل ام حل شده است…
قدرتِ روبرو شدن با دردهای زندگی و پذیرش آن، بزرگترین کلیدِ درهای بستهٔ خیلی از مشکلاتمان است. اسپینوزا میگوید :
«آنچه انسان را عقلگریز میکند، هراس است.»
آنچه انسان را عقلگریز میکند، هراس از رویارویی با واقعیت است. ترس منشأ و ریشهٔ رویش، پایش و تغذیهٔ اوهام و خرافات است. مردم تا آنجا که مغلوبِ ترس باشند، آمادهٔ زودباوری اند.
تودهٔ مردم هرآنچه زیرِ نفوذِ ادیانِ جعلی میپرستند، چیزی جز اوهام و خیالاتِ ذهنهایِ افسرده و ترسیده نیست. از سوی دیگر هر زمان که جامعه ای دچار مصایب و دستخوشِ پریشانی میشود، خرافاتیها و رمّالان بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی و بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان پیدا می کنند…
واقعیتِ عینی ممکن نیست با دروغ از بین برود.»
رازق« رحیمی »