ششم ( ۱۴۰۱/۱۱/۱۵ )
نامه درد آلود به سر منشی ملل متحد
و به کمیسون حقوق بشر !
بنی آدم اعضای یک دیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چوعضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار
سلام های دردمند ترین انسان های به آتش کشیده، ملت اسیر را از سر زمین خاک و خاکستر به پیشگاه شما ناجیان حقوق بشر در حالی تقدیم می دارم که به جباران زمان تفهیم کنید که حقوق انسانی را از ما نه گیرند. نباید از این بیش بی حرمتی را به مقام انسان روا بدارید.
اگر چه از طرف قدرتمندان اجازه شکایت به ما داده نشده ولی حق خود می دانیم از این آتشفشان برای تان درد دل داشته باشیم. بزرگترین سخنور شیرین کلام شرق «سعدی» شیرازی هفت ونیم قرن قبل احساس انسانی خویش را در قالب نظم به گوش شنوای انسان این کره خاکی رسانیده است. هوشدار می دهد که ای آدم به نسل خودت ترحم کن و به مقام خود احترام.
همین که با گذشت زمان از مبنای خویش دور و دور تر می شویم. با خود و با طبعیت خویش به دشمنی پرداخته ایم. بیداد گری آدم ها به خود شان در طول تاریخ حیثیت و وقار آدمی را سوال بر انگیز نموده است که مبادا این همه صفاتی که به انسان القاب داده شده دروغ و فریبنده باشد.
سرنوشت تمدن ستیزان کشور ما افغانستان بدست چه کسی رقم زده شده است که در طول و عرض تاریخ چندین بار وطن و آشیانه های ما تاراج گردیده است. این عمل غیر انسانی بار بار توسط احمق ترین آدم چهره های بد اندیش جان و مال ما را تاراج نمودند و با زشت ترین روش وحشیانه خون ما را ریختند.
در این توفان وحشت درنده گان آدم رنگ از هر طرف ناله اسیران این دیار به ملکوت رسیده هر سنگدلی را به کمک و یاری می طلبد، خاموشی شما چه معنی می دهد؟ صدای همدردی نه از مکه بالا شد و نه از کلیسا. چرا خادمین وظیفه گرا خاموش اند دست زیر الاشه به تماشا نشسته اند؟ چرا دیو خونخوار منافع خود را در بربادی مظلوم ترین انسانها جستجو می کند؟
جلادان و اجاره دار استعمار با تازیانه وحشت به سر صورت مردم دردمند افغانستان حواله دار و موظف گردیده اند. هیچ دستی برای نجات مردم از آستین بیرون نه می گردد. هیچ مرجع دینی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی در این خصوص واکنش عملی خویش را نشان نداده اند؟
گاهی از تقدیر می نالیم، گاهی از تدبیر خویش، گاهی همسایه را توبیخ می کنیم، گاهی همناله را سرزنش. گاهی به درگاه روزی رسان سر می ساییم و گاهی به درگاه قدرت به گدایی سر می زنیم. همه به جهالت ما انگشت اشاره دراز می کنند. همه به بطالت ما را متهم می کنند در حالیکه در جوی سیاسی جهان آنهاست که ما را به این روز مبتلا کرده اند.
این جا حاکمان ظالم بالای ملت از طرف بزرگترین قدرت جهانی نازل گردیده است. این جا سرزمین آدم خواران و لانه جلادان انتخاب شده است. این جا شهر فقیر کشان ظالم پرور تعین گردیده است. این جا دبستان وطن فروشان و گهواره خلاف کاران به نمایش گرفته می شود. در سفره های مردم جز درد غم هیچ چیز برای خوردن نیست. از همین رو نزد فرزندان خویش خجل و شرمنده ایم.
ما از سردی زمستان و گرمی تابستان نمی نالیم. ما مجبوریم که از ظلم و استبداد حاکمان دست نشانده آه نکشیم. ما از خون خواری گروه گک های دینی که توسط جبار ترین کشور جهان پشتیبانی و حمایت می گردند خاموشانه بمیریم. ما از حق شهروندی خود یاد نمی کنیم. ما از بد امنی جانی، مالی خویش صبورانه به سکوت مرگبار پناه برده ایم.
درد ما عمیق ترا از آن است که گفته آمده ایم. ما از چور چپاول دارای های عامه فریاد می کشیم. ما از تخریب زیر بنا های اقتصادی ناله می کنیم. ما از آتش سوزی کتاب خانه ها فریاد می کشیم. ما از کشتن فرهنگ و حبس همیشگی عدالت چیغ مي زنیم . ما از خیانت ملا هاو جنایت تکنوکرات ها به تنگ آمده ایم.
ما با خون جگر در روزنه امید مکتب خواندیم. ما تحصیلات عالی را راه گشای زندگی انسانی انتخاب کردیم. ما جنایت کاران مادر زاد را با اعمال شان به گورستان می سپاریم. ما دینداران بد عمل را در آتش خشم مردم می اندازیم. ما روز جانباخته گان را ماتم می گیریم. ما با افکار کهنه خانه نو نه می خواهیم آباد کنیم.
ما از چه کسی گله مند باشیم! چرا چرخ آدم خوار زمان از ما قربانی می گیرد؟ چرا قمچین بدستان روزگار به روح روان ما زخم های بی درمان را روا می دارند؟ چرا لاشخوران آدم چهره بر ما می تازند؟ چرا جبار زمان متعفن ترین اندیشه های کهنه و پوسیده را برای ما تعمیل کرده اند؟ جفا پیشه گان از ما چه می خواهند؟ و صد ها چرا های دگر؟
ملت اسیر، مردم فقیر، جنایت کاران و سیاست مداران بی تدبیر سبب گردیده که ما به چنین روز های وحشت زندگی کنیم. ملت از شما تمنا می دارد که مانند سایر انسانهای کره زمین با ما معامله گردد. ما متقاضی نجات از این ماتمسرای انسان سوز می باشیم. اگر ما را انسان فکر می کنید باید در محراق توجه ملل متحد قرار گیریم، از تامین حقوق بشری خویش مستفید شویم.
به سرمنشی ملل متحد پیشنهاد می دارم که با آدم های روی زمین با چنین عمل تبعیض آمیز رفتار نباید شود. ما مجرم و گنهکار نیستیم. ما حیوانات جنگلی نیستیم قدرت جهانی به دست شماست. پس این همه صحنه سازی ها بهر چیست؟
حقوق بشر مسولیت دارد که با ما حیوانی برخورد نه گردد. از این بیش نباید حقوق زن عفت و عزت زن را تاراج نمایند. با نام دموکراسی و حکومت اسلامی ملت ها به زنجیر کشیده نه شوند؟ اسلام گریان را در جای شان نشانده توهین به انسان را بس کنند. با این ستم کشی انسانها چه را بدست می آورند؟
وزارت مواد مخدر به خاطر محوه مواد مخدر تشکیل گردید. گراف معتادین را تا سه ملیون انسان رسانده شد. ضد فساد شعار دادند تا عمق استخوان جامعه فساد ترویج گردید. رشوت را عام و قانونمند نمودند. اخلاق جامعه را برباد و تحصیل را به تیر بستند، دانشمند را به دار حلق آویز نمودند. به این ملت چه نکردند که ما نگویم.
نباید شکایت و حکایت ملت ها نزد تان مانند صدای باد جلوه نماید. ملت را از دست تبهکاران نجات باید داد. شما تنها مراجع می باشید که دست جنایتکاران را از حلقوم ملت ها دور کنید. به حل مشکلات مردم در قید کشیده افغانستان بپردازید. تحمل و صبوری ملت ها را امتحان نه کنید. یاهو
«کمان»
کابل افغانستان
(۱۴۰۱/۱۱/۱۵)