دوستان نهایت گرامی !
اکنون یک شخصیت ملی ، ترقی خواه ، دموکرات، وطن دوست ، شاعر که همیش زمزمه می نمود که ((. من لاله آزادم ،خود رویم و خود بویم )). را به معرفی می گیرم ، روح اش شاد ، یادش گرامی .
((. زندگینامه محمد ابراهیم صفا. ))

محمد ابراهیم صفا فرزند مرحوم ناظر صفر محمد خان در سال ۱۲۸۵ خورشیدی مطابق به ۱۹۰۶ میلادی در گذر باغبان کوچه شهر کهنه کابل در یک خانواده منور و روشنفکر چشم به جهان گشود.
ابراهیم صفا از اوان طفولیت به کسب علوم متداوله و معاصر منجمله آموزش لسان فارسی و عربی پرداخت . صنف اول را در مکتب اتحاد در خان آباد ، کندز جایی که پدرش ناظر صفر محمد خان حاکم اعلی بود خواند. و زمانیکه به کابل آمد شامل مکتب حبیبیه گردید. وی در پهلوی کسب تعلیمات در مکتب حبیبیه نزد برادرش محمد انور بسمل و مولوی عبدالکریم نیز به آموزش پرداخت.
ابراهیم صفا در زمان شاه مترقی امان الله خان غرض تحصیلات عالی در رشته مخابرات و تیلگرام به هند برتانوی اعزام گردید. چون جوان آگاه، مستعد و متجسس بود بر علاوه برشته تحصیلی خود به اموختن زبان های انگلیسی ، اردو و فرانسوی نیز پرداخت.
گرچه ابراهیم صفا در وظایف اداری مختلف منجمله در وزارت معارف ، وزارت اقتصاد و وزارت خارجه توظیف گردیده بود ولی علاقه و اشتیاق عمیق که به ادبیات و فلسفه داشت وی را با ادیبان و شعرای زمانش چون ملک الشعرا قاری عبدالله خان ، استاد بیتاب بیشتر نزدیک ساخت تا در عرصه ادبیات از ایشان و برادر مهترش محمد انور بسمل کسب فیض و دانش بیشتر نماید.
ثمره ای سعی و علاقمندی اش باعث ایجاد آثار گرانبها و ترجمه های ارزشمندی در این زمینه گردید. و آشنایی به زبان های متعدد مخصوصا” لسان انگلیسی و عربی باعث شد تا با فلسفه و اندیشه های شرق و غرب بخصوص به فلسفه اسلامی نه تنها بهتر آشنا شود بلکه در نتیجه تحقیق در این بخش آثار و نوشته های ارزشمند و مفید را نیز به رشته ای تحریر در آورد که کتاب “ تعلیل و استقرا و میتودولوژی “ نمایانگر فهم ، تعمق و تسلط وی در منطق ارسطویی و میتودولوژی ( اسلوب و روش ) است.
مرحوم ناظر صفر محمد خان پدر محمد ابراهیم صفا در پهلوی اینکه در زمان امیر عبدالرحمن خان، حبیب الله خان و شاه امان الله پست ها، وظایف رسمی و دولتی مهم را در اختیار داشت وی در زمان امیر حبیب الله خان امین الاطلاعات ویکی از مصاحبان نزدیک سردار نصرالله خان نایب السلطنه نیز بود، کسیکه دارای روحیه ضد سلطه انگلیس در افغانستان بود.
محمد ابراهیم صفا و برادر بزرگش محمد انور بسمل که از جمله مبارزین شهیر ضد استعمار زمان خود بشمار میروند.
به همین ملحوظ این خانواده محترم ، دانشمند، عارف و مبارز هواخواه افکار سردار نصرالله خان در این راه قیمت گزاف را پرداختند و زندان و رنج های فراوان را متحمل گردیدند.
در دوره نهضت امانی که بیشترین تعداد جوانان متجدد، تحصیل یافته، اصلاح طلب و مشروطه خواه به دور شاه مبتکر و جوان امان الله خان حلقه زده و طرفدار تحقق آرمانهای جنبش امانی بودند. ولی محمد اختر برادر ارشد ابراهیم صفا عملا” در ضدیت شدید با امان الله خان قرار داشت، تا سرحدی که تصمیم قتل شاه امان الله و سرنگونی سلطنت وی را در سر می پرورانید ولی در عین حال محمد ابراهیم صفا و برادر دیگرش از هوا خواهان و طرفدارن سر سخت و طراز اول نهضت امانی بودند. بدین ملحوظ محمد اختر زندانی و سپس اعدام گردید. و این ضربه اولی بود که این خانواده روشن و روشنفکر با آن مواجه شدند.
ضربه بعدی در زمان سلطنت محمد نادرشاه بود که این خانواده منور با آن روبرو گردید.
زندگی صحنه رزم است صفا اگه باش
که در آیی تو به بازوی توانا در جنگ
محمد ابراهیم صفا چهارده سال از بهترین ایام صباوت و جوانی خود را در زندان محمد هاشم خان صدراعظم با پدر مرحوم نگارنده در محابس ارگ ، سرای موتی وزندان دهمزنگ کابل سپری نموده اند. با آنهم سی و اند سال دیگر بیکار ننشسته هیچگاه فراز و فرود روزگار مانع هدف و مبارزه اش نشده همیش مقالات سیاسی نوشت ، پژوهید ، ترجمه کرد و شعر سرود.
داد از این شب های پر درد و الم
اخ از این ایام سوز و اضطراب
تا کجا ای چرخ بر من این ستم
تا کجا ای دهر با من این عذاب
محمد ابراهیم صفا نه تنها توانست آثار و نوشته های ارزشمندی را ترجمه نماید بلکه تالیف نوشته های تحقیقی مفیدی را به یادگار گذاشت مانند (( مختصر منطق )) ، ((. سه نفر سیاح )) و عشق و فلسفه و یا فلسفه حوادث که از وی چاپ و منتشر شده است.
من که و اظهار مطلب در غزل کردن، صفا
همت بیدل مرا منظور این اکرام کرد
صفا بعد از آزادی محبس در فاکولته ادبیات، حقوق و فاکولته شرعییات دانشگاه کابل منحیث استاد فرزندان میهن را تدریس نموده است. موصوف در نوشتن کتاب (( تاریخ ادبیات افغانستان )) با مرحوم احمدعلی کهزاد، غلام محمد غبار، علی احمد نعیمی و محمد علی زهما سهم و همکاری داشته است.
قابل یاددهانی است که محمد ابراهیم صفا سند تاریخی (( کشف الحال نادر )) را به قلم شخص خود اعلیحضرت امان الله خان منتشر در جراید اردو زبان هندوستان تحت سلطه انگلیس در وقت زمامداری محمد نادرشاه را به فارسی ترجمه نموده بود که در ماه جولای سال ۱۳۵۷ خورشیدی بعد از کودتای ثور در جریده انیس چاپ و به نشر رسیده است.
شهر ما گرچه سخنگویی فراوان دارد
راست گویم که مرا شعر صفا می گیرد
محمد ابراهیم صفا شخصیت دانشمند ، شاعر ، ژورنالیست ، مترجم ، متفکر، آزاد اندیش ، استاد بوده کار نامه های زیاد ادبی و کلتوری برای جامعه عقب مانده افغانستان به یادگار گذاشته است.
ابراهیم صفا در غزل های خود نیز گاهی به چنین اشاره ها بذل مساعی نموده است :
هرگز نتوانم شد آن چیز که می خواهند
خوب است همان باشم همواره که من هستم.
علاوه بر آثار دیگر مثنوی ، قطعه، رباعی، مخمس که تبلور و انعکاس افکار ملی و انسانی وی در آن به وضوح انعکاس یافته (( نوای کهسار )) و. (( گزیده غزل ها )) دو مجموعه شعری نیز از ابراهیم صفا به یادگار مانده است.
ابراهیم صفا یک شخصیت ملی ، وطن پرست، مردم دوست، فعال ، اهل مطالعه، با غیرت ، نیک سیرت، آزاده دانشمند ، شاعر و از جمله نخبگان و فرزند با خلف مردم و میهن بود کسی که خوب ترین وقت گرانبهایی خود را بخاطر آزادی، عدالت و بهبودی وطن سپری نمود که خاطراتش جاودانه است.
از جمله سروده های زیبای ابراهیم صفا غزل (( من لاله آزادم ) ) را خدمت شما عزیزان پیشکش می نمایم.
من لاله آزادم خود رویم و خود بویم
در دشت مکان دارم هم فطرت آهویم
آبم نم باران است فارغ ز لب جویم
تنگ است محیط آنجا در باغ نمی رویم
از خون رگ خویش است گر رنگ به رخ دارم
مشاطه نمی خواهد زیبایی رخسارم
بر ساقه ی خود ثابت فارغ ز مددگارم
نی در طلب یارم، نی در غم اغیارم
هر صبح نسیم اید ، بر قصد طواف من
آهو برگان را چشم از دیدن من روشن
سوزنده چراغ هستم در گوشه ی این مامن
پروانه بسی دارم سرگشته به پیرامن
از جلوه ی سبز و سرخ طرح چمنی ریزم
گشته است ختن صحرا، از بوی دلاویزم
خم می شوم از مستی هر لحظه و می خیزم
سرتا به قدم نازم پا تا به سر انگیزم
جوش می و مستی بین در چهره گلگونم
داغیست نشان عشق در سینه ی پر خونم
آزاده و سرمستم خو کرده به هامونم
رانده است جنون عشق از شهر به افسونم
از سعی کسی منت بر خود نپذیرم من
قید چمن و گلشن بر خویش نگیرم من
بر فطرت خود نازم وارسته ضمیرم من
آزاده برون ایم آزاده بمیرم من
ابراهیم صفا متاهل بوده دارای پنج فرزند عبارت اند از : مرحوم محمد یعقوب خان ، مرحوم داکتر موسی صفا، محمد یوسف صفا ، بانو نظیفه صفا انوری و بانو صفیه صفا صدیقی می باشد.
با درد و دریغ این بزرگمرد راه آزادی و مبارز نستوه به روز سوم جدی سال ۱۳۵۹ خورشیدی مطابق به سال ۱۹۸۰ میلادی با زندگی وداع نموده به ابدیت پیوست. پیکر مطهرش در مقبره آبایی شان در قول ابچکان کابل در کنار مزار والدش مدفون گردیده است. روح اش شاد یادش گرامی ماوایش بهشت برین باد.
لیک گر در خواب باشد باغبان
گل نیابد از کف گلچین امان
پاس باید داشت نه خواب گران
هان عزیزان وقتی بیداری است هان
باغ تان گلجوش و در باز این چرا
این قدر ها خواب تان سنگین چرا
با درود بی پایان
امان کبیری
