نويسنده: محمدعلی نظری
فتح انتشارات؛ جنگ مدام طالب و کتاب
دیروز گزارشهایی در مورد مصادره دهها هزار جلد کتاب از موسسات انتشاراتی و کتابفروشیهای کابل نشر شد. براساس این گزارشها، تا کنون تنها از انتشارات سعید ۱۱ هزار جلد، از انتشارات امیری حدود ۱۰ هزار جلد و از انتشارات مقصودی و نشر واژه هم هزاران جلد کتاب مصادره شده است. کتابفروشان به رسانهها گفتهاند که روند مصادره کتاب از سوی دستگاه استخبارات طالبان بهشدت ادامه دارد و انتظار میرود دهها هزار جلد کتاب دیگر در همین روزها از کتابفروشیهای کابل مصادره شود. مسلما این روند در سطح کشور عملی خواهد شد و کتابفروشیها در شهرها و ولایات دیگر نیز مورد تفتیش قرار خواهند گرفت.
کتاب در افغانستان عموما غریب است. مردم در افغانستان میانه چندان خوبی با کتاب ندارند. مساله طالبان روشن است و این گروه با دانش و فرهنگ ستیز مدام دارد. مردم افغانستان نیز انس چندانی با کتاب ندارند. پیش از آنکه دولت به کام طالبان سقوط کند، کتابفروشی یک تجارت نسبتا خوب بود، با این حال تعداد کتابفروشیها نسبت به جمعیت شهرها بسیار کم بود. همان زمان هم بخش اعظم فروشات کتابفروشیها را کتابهای درسی تشکیل میداد. این کتابها شامل کتابهای مکتب نیز میشد که دولت نمیتوانست برای دانشآموزان تامین کند و آنها مجبور میشدند از بازار بخرند. تعدد دانشگاههای خصوصی نیز به بازار کتاب کمک کرده بود. استادان این دانشگاهها دانشجویانشان را رهنمایی میکردند که چه کتابهایی را باید بخرند. گاه خرید و تهیه این کتابها برای دانشجویان الزامی بود.
دولت جمهوری اسلامی افغانستان نیز در مواجهه با کتاب، مرتکب اشتباهات بزرگی شد. شاید برجستهترین نمونه آن اشتباهات، زمانی ارتکاب یافت که آقای کریم خرم وزیر اطلاعات و فرهنگ کشور بود. در سال ۱۳۸۸، دوران وزارت آقای خرم، یک لاری کتاب انتشارات عرفان که از ایران وارد افغانستان شده بود، در مرز نیمروز توقیف شد. چندی بعد، همه آن یک لاری کتاب به رود هیرمند/هلمند ریخته شد. آن زمان در مورد اینکه چه کسی یا نهادی دستور ریختن کتاب به آب را صادر کرده، بگومگوهایی برخاست. غلامدستگیر آزاد، والی وقت نیمروز، به بیبیسی گفته بود که دستور انداختن این کتابها به رودخانه هیرمند توسط وزارت اطلاعات و فرهنگ و دادگاه عالی افغانستان صادر شده است. این دو نهاد اما مسوولیت این اقدام را نپذیرفتند و وزارت اطلاعات و فرهنگ آن را به واحدهای ولایتی شورای علما نسبت داد. با این حال، عجیب اما گزینش کتابها بود. غلامدستگیر آزاد آن وقت به بیبیسی گفته بود که شماری از این کتابها اختلافبرانگیز بود و به مسایل قومی و مذهبی دامن میزد.
ابراهیم شریعتی افغانستانی، مالک انتشارات عرفان، پس از آنکه کتابهایش به هیرمند انداخته شده، به بیبیسی گفته است که این محموله ۲۵ تنی، شامل ۱۱ عنوان کتابی بود که در گمرک نیمروز غیرمجاز تشخیص شد. براساس گفتههای شریعتی به بیبیسی «هزارهها نوشته حسن پولادی به ترجمه عالمی کرمانی، شناسنامه افغانستان نوشته بصیراحمد دولتآبادی، گل سرخ دلافگار نوشته جواد خاوری، نهجالبلاغه، مجموعه نامهها و سخنان حضرت علی و اصول کافی شامل این کتابها بوده است.» جالب اینجاست که طالبان نیز همینگونه کتابها را مصادره میکنند و معلوم نیست که به رودخانه میاندازند یا در زمستان سرد کابل، در بخاریهای چوبی میسوزانند و اتاقهای جنگجویان خود را با آن گرم میکنند. برخی کتابفروشان کابل به روزنامه ۸صبح گفتهاند که طالبان «کتابهای مرتبط به تاریخ، مذهب تشیع، تاریخ تاجیکان، کتابهای مرتبط به جهاد و مقاومت، کتابهای مرتبط به رهبران قبلی مانند احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری و سایرین و کتابهای مرتبط به تاریخ اقوام را کاملا جمع کرده و با خود بردهاند.» این شباهت در گزینش کتابها، نشان میدهد که در نظام جمهوریت نیز برخی افراد صاحب صلاحیت بودند که در مواجهه با کتاب تفکر شبهطالبانی داشتند. وزارت تحصیلات عالی زیر کنترل طالبان نیز چندی قبل مکتوبی عنوانی دانشگاههای خصوصی صادر کرد و به آنها دستور داد تا برخی کتابها را از کتابخانههای خود دور بریزند. در آنجا هم مشخصا از کتابهای مربوط به مذهب تشیع نام گرفته شده است. البته این وزارت در دانشگاههای دولتی، پیش از آن خود اقدام کرده و کتابخانههای را تصفیه کرده بود.
کتابسوزی در منطقه ما تاریخ بسیار طولانی دارد. پادشاهگردشیها در مواردی باعث شده که کتاب و کتابخانه آتش زده شود. به گفته عبدالحسین زرینکوب در «دو قرن سکوت» همان اول که عربها وارد ایران تاریخی شدند، کتابهای زیادی را آتش زدند و یا به آب انداختند. در تاریخ معاصر افغانستان نیز از این اتفاقات بسیار افتاده است. در حاکمیت اول طالبان، دشمنی حاکمان با کتاب ـ فرقی هم نمیکرد چه کتابی باشد (غیر از قرآن) ـ به حدی بود که مردم مجبور شدند همه کتابهای خود را دفن خاک کنند تا به «اتهام داشتن کتاب» گرفتار و شکنجه و حتا کشته نشوند، همانگونه که به دلیل مشابه، تلویزیونهای خود را دفن کردند. قرن بدل شد و درگیریهای جهان بُعدهای جدیدی به خود گرفت، اما طالبان تغییر نکردند. آنها با همان ایدیولوژی بسته خود که در اواخر قرن بیست آمده بودند، بار دیگر آمدهاند.
دشمنی گروه طالبان با کتاب و آگاهی، امر غریبی نیست. همه مردم افغانستان میدانند که نسبتی بین طالب و کتاب نمیتوان یافت. برای همین، باری یک جنگجوی طالب در هنگام بازرسی کتابفروشیها، تفنگش را به پایش تکیه داده و کتابی را باز کرده در دست گرفته بود. از او در همان حالت عکس گرفته بودند که مورد توجه بسیاری قرار گرفت. اینکه یک طالب کتاب در دست داشت، برای مردم یک امر غریب بود و تعجب آنها را برانگیخته بود، در حالی که آن طالب شاید کتاب را باز نکرده بود تا بخواند یا بخرد، بلکه باز کرده بود تا دلیلی برای مصادره آن یا شکنجه کتابفروش پیدا کند.
طالبان برای مصادره کتاب، دلایل بسیاری دارند. آگاهی، جدیترین دشمن یک رژیم عقبگراست. شاید هیچ جبههای به اندازه کتاب و آگاهی برای طالبان ترسناک نباشد. تعصبات و تبعیضها نیز عامل مهم دیگری در گزینش کتاب برای مصادره است. کتابی که ایدیولوژی این گروه را زیر سوال ببرد، برای آنها قابل تحمل نیست. همینطور کتابهایی که هویت غیرطالبانی را معرفی کنند، برای این گروه غیرقابل تحمل هستند. باری، کسانی که خود نمیتوانند کتاب بخوانند، به دیگران نیز اجازه کتاب خواندن و باسواد شدن را نمیدهند؛ زیرا در آن صورت فاصله طالب با مردم بسیار زیاد میشود. همین حالا هم طالب در متن جامعه قابل هضم نیست. اگر طالبان میتوانستند از این کتابها به نفع رژیم و حاکمیت خود استفاده ابزاری کنند، بدون شک هیچ کتابی مصادره نمیشد و هیچ کتابفروشی به زندان نمیافتاد. از تلویزیون که به نفع رژیم خود تبلیغ میتوانند، آن را مانند دور قبل منع نکردهاند.٢٦ جدى ١٤٠٢

