دژخیمان کور مغز یک سرباز متین و عصیانگر دیگر را نیز از ما ربود !

« تو با انگشت خون آلوده مرگت
در اين جا فصل نو را باز كردى
نواى كهنه ، ديگر بى اثر بود
سرود ديگري را ساز كردى…»
«داود سرمد»
علی گل ، حسنی تخلص میکرد، جوان کاکه و خوش اخلاق بود همیشه آرام و خونسرد بود . در سالهای که با هم همکار بودیم گاه گاهی روی اندیشه های روشنفکری بحث میکردیم علاقه شدید به چگوارا و عبدالمجید کلکانی داشت ، من در آن زمان در مورد عبدالمجید کلکانی چیزی کمترمیدانستم اما همیشه میگفت من یک رهبر وطنی دارم مجید است و یک رهبر جهانی دارم چه گوارا است . متاسفانه بعد از سقوط رژیم پوشالی جمهوریت موفق به دیدن و تماس مستقیم با او نشدم . اما غیر مستقیم باهم در تماس بودیم .
علی گل باشنده اصلی منطقه بید خوات ولسوالی ناهور ولایت غزنی باشنده فعلی شهرک امید سبز ناحیه ششم شهر کابل بود، مانند اکثریت جوانان بنابر جبرزمان ، مشکلات اقتصادی و اندیشه والا انقلابی که داشت نخواست کشور را ترک کند ،ناگزیر به صفوف نظامیان پیوست .
علی گل از جمله رفقای دوره عسگری ام بود که از سال ۱۳۹۰ آلا ۱۳۹۴ باهم در یک قطعه وظیفه داشتیم در اوسط سال ۱۳۹۴ او به امتحان جلب و جذب قطعات خاص ستردرستیز اشتراک نمود و امتحان را موفقانه سپری نمود بعد از ۱۸ ماه تمرینات نظامی به عنوان قوماندان بلوک در قطعه خاص تعین بست شد الا سقوط جمهوریت در ولایت کندز ایفای وظیفه نمود .
علی گل سه روز بعد از سقوط رژیم پوشالی جمهوری در ساحه شهرک امید سبز (شهرک حاجی نبی ) متصل به قصر دارالامان در منزلش مورد هجوم گروه حیوانات وحشی طالبان قرار گرفته و در محاصره نیروهای وحشی طالبانی قرار گرفت . در این هجوم علی گل با مقاومت و کشتن دو نفر از گروه وحشی طالبان موفق شد محاصره را بشکند و از چنگ این وحشی ها فرار کند .
علی گل بعد از ۱۵ روز دوباره در منطقه ریگریشن ساحه برچی ناحیه سیزده در منزل برادرش دوباره در محاصره گروه طالبان وحشی قرار گرفت، که دوباره با کشتن سه نفر از طالبان وحشی موفق به فرار شد .
بعد از شکستن آنمحاصره و کشتن طالبان وحشی بنابر مشورت دوستان و وضعیت ضیق امنیتی ناگزیر به ترک از وطن شد ، و به کشور ایران مهاجر، حدود یک ونیم سال را در کشور ایران برای تهیه لقمه نانی و تامین مصارف روزمره فامیل به مزدور کاری و کارهای شاقه که معمولا در ایران برای مهاجرین افغان اختصاص یافته ، بود .
در جریان اقامت علی گل از جانب نیروهای استخبارات ایران موردشناسایی قرار گرفت . از او خواسته بودند ، که باید فلسطین برود و در جنگ غزه بنفع نیروهای سپاه پاسداران و حماس علیه عساکر صهیونیسم اسرائیل برزمد ، در غیر آن باید خاک ایران را ترک کنند .
علی گل بنابر حساس انقلابی و تعهد انقلابی که برای رهایی خلق های تحت ستم افغانستان داشت از اشتراک در جنگ امپریالیستی و ارتجاعی غزه ابا ورزیده و اخراج از ایران را ترجیح داده ، به تاریخ ۲۷/۷/۱۴۰۲ به افغانستان برگشت و در شهر مزار مسکن گزین شد ، به تاریخ ۱۰/۱۴۰۲ /۱۵ از مزار به مرکز ولایت غزنی سفر نموده ، حدود یک هفته را در مرکز غزنی سپری نموده،بنابر مشکلات امنیتی به تاریخ ۲۰/۱۰/۱۴۰۲ عازم کابل شد ، در کابل میخواست دوباره ویزه گرفته بطرف ایران برگردد ، که در شب مورخ ۲۷/۱۰/۱۴۰۲ در منزل خسرش دوباره مورد هجوم وحشیانه گله حیوانات درنده گروه طالبان قرار گرفته، و از جانب این گله وحشی در محاصره قرار میگیرد .
علی گل جز دفاع یا فرار گزینه دیگری در پیش رو نداشت. علی گل با همان روحیه انقلابی و عزم متین که داشت یک بار دیگر حماسه آفرید . در جریان تبادل آتش چهار تن از نیروهای گله حیوانات درنده گره طالبان را کشته و در نتیجه خودش نیز به جمع جانبازان و سپاهیان گمنام با کارنامه های درخشان شان ثبت صفحات تاریخ جنبش های آزادی خواهان گردید .
یاد و خاطراتش جاویدان و فروزان باد !
راهش مستدام و پر رهرو باد!
بقلم: ش. ش
