«بگشای لب» ناگفتهها، ناگفته پنهان میشود
بگشای در، این زندگی دربسته زندان میشود
«بنمای رخ»، بر روی تو سربین نقابی بسته اند
آن چهرهی گمگشتهات، آیا نمایان میشود؟
در رنگها لولیدن است، بازار در بلعیدن است
«من»ها همه «بیگانه»* شد، «بیگانه» انسان میشود؟
بگشای در بر صبحگاه، بیرون شو از دیروزگاه
در پوستینِ مردگان، کی عشقها جان میشود
جنگِ غروب است و طلوع، جنگِ غرور است و خضوع
وقتی سپر تسلیم شد، شمشیر، بران میشود؟
چاهی به ما بخشیده اند، آفاق را دزدیده اند
خوابی که رویأ را ربود، آیا پریشان میشود؟
در امتدادِ خویشتن، بیگانه با خود میروی
تا خود به پایان میرسی، مقصد گریزان میشود
سر را رها از دود کن، صبر از دلت مردود کن
از هر چراغی نور جو، راهِ تو تابان میشود
این راهِ پیچان راهِ تُست، راهی به شهرِ عشق ها
از راهِ صاف شان حذر، آن ره بیابان میشود
فاروق فارانی
جنوری ۲۰۲۴
________
* اشاره به «بیگانه» اثر آلبرکامو نویسنده فرانسوی است.
اما غلبه نیولیبرالیسم، کتله بزرگی از انسان ها را در عرصه های گسترده زندگی اجتماعی و سیاسی به پوچیسم بد تر از نوع «بیگانه»، سوق میدهد.

