جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

انسان اولیه در طبیعت مثل ماهی در اب احساس امنیت می کرد و طبیعت را از خود می دانست

نويسنده: نوراحمد جانا

در لسان نورستانی اصطلاح داریم بنام «پا پیز بولیک» معنای تحت الفظی اش می شود جایی که همه اب های جهان در آنجا گم‌می شود. انسانها پیش از کشفیات علمی، پرسش ها و پاسخ های برای پدیده های طبیعی و محیط شان داشتند. به فکر این بودند این همه در یا ها به کجا می روند و چه می شوند. چون پروسه تبخیر و تبدیل اب به ابر و باران یا برف و ژاله را نمی دانستند و حدس شان این بود که این همه دریا و بحر حتما در نقطه ای در زمین جذب می شوند و رنه به زعم شان کل سطح زمین را اب میگرفت.

همچنان در باره آفتاب، باد، باران و آتش فکر می کردند که هرکدام شان خدای دارند و همین خاطر دین و مذهب هم شان چند خدایی بود. به خدایان متعدد باور داشتند و بنام شان جشن و خیرات برپا می نمودند.

با این برداشت های ابتدایی، زندگی ساده داشتند و با و سایل ساده و ابتدای کار و تولید می نمودند و محصولات و در آمد شان فقط آنقدر بود که دو یا سه وعده غذا بخورند. اما تمام این محرومیت ها و عقب ماندگی ها انسانها هنوز از نوع خود بیگانه نشده بودند و پول لعنتی و مالکیت خصوصی انسان ها را از خود بیگانه نساخته بود و به گفته کارل مارکس انسان اولیه در طبیعت مثل ماهی در اب احساس امنیت می کرد و طبیعت را از خود می دانست. در هر مغاره که می خوابید با روان آسوده به خواب می رفت و مجبور به پرداخت کرایه و بیل نبود. نه گدایی بود و نه فحشا. دو شیزه گان هرکسی که خوشش می آمد و دهن اش بوی بد نمی داد همرایش عشق می ورزیدند و به ملکیت مردان تنزل نیافته بودند.

امروزه علیرغم اینکه فناوری و علم آنقدر پیش رفته که دیگر طبیعت به تسخیر انسان در آمده و اکثریت پرسشها پاسخ یافته ولی چیزیکه درین میان ارزش و شخصیت و جایگاه خودرا از دست داده اکثریت انسان‌های است که در تولید سهم دارند ولی در نتیجه کار شانرا یک اقلیتی غصب می نماید و‌ در موجدیت نظام که به اساس تولید جمعی و تصاحب فردی ایستاده است متاسفانه این همه ترقی و پیشرفت باعث آسایش بشر نشده است بلکه جنگ و کشتار و نفرت را بار آورده است.

May be an image of 1 person

بیان دیدگاه