جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

هزاره جات، هزارجات، یاهزارستان؟

هزاره به معنی«هزارمین سال» یا «هزارسال» و دری/فارسی ست. چنانکه واژه های «روزه» «ماهه»، «ساله» و «صده» درهمین ردیف،همه دری/فارسی هستند و تازی نیستند. در حالی که رقم یا عدد «هزار» را در زبان عربها«»ألف» گویند. نه هزار یا هزاره، پس ناممکن است«هزارجات» نوشت و آن را به سادگی «ترکیب عربی» نامید. زیرا پسوند«جات» نیز دری/فارسی بوده و بیانگر«گونه» و «نوع» است. بنابراین وقتی میگوئیم« سبزیجات» یا «میوجات» را در ظرفی ریختم و همه را شستم، مقصود از انواع یا گونه های سبزیها و میوه های ست که شسته و پاکیزه شدند. در حالی که از قبل پذیرفتیم سبزی و میوه واژه های دری/ فارسی ست و «جات»هم بیانگر گونه ها و انواع آن است، برخی کسان شاید با استناد به کلام پیشینیان بگویند که کلمه «جات» در زبان دری/ فارسی برای اشاره به مکان و موقعیت نیز مورد استفاده دارد، به‌عنوان مثال به این ابیات مولانا توجه کنید:

ای که اندر چشمۀ شورست جات

تو چه دانی شط و جیحون و فرات

عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد

از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد

طوری که پیداست کلمۀ «جات» در ابیات فوق الذکر به معنی «مکانت» و «محلت» است.

در اینجا، یا به طور کلی، اضافه نمودن حرف «ت» و «ات» در انتهای یک اسم در زبان دری/ فارسی، به معنای متعلق به یک شخص، یا موقعیت خاص است و مقصود متفاوتی را درمقایسه با زبان عربی دنبال میکند. به این معنی که با اضافه کردن حرف «ات» و «ت» به انتهای یک اسم در زبان دری به طور مثال از خانه «خانه ات» و ز لباس «لباست» میسازد.

اما در زبان عربی از پسوند «ات» برای تبدیل کلمات به جمع استفاده میشود. طوری که با افزودن «ات» به آخر واژۀ «درخت» که به عربی«شجرة» است، آن را«شجرات» میسازند. البته زبان عربی بالنوبه برای جمع بستن کلمات حائز قواعد مختص به خود است، طوری که از «ماء»، «میاه» و از «یقرأ» ، «یقرؤون» که به معنی خواندن است میسازد، اما پرداختن به آن از موضوع بحث بیرون است و فقط باید گفت که عربها سبزیجات را «خضروات» یا «خضرا» میگویند و اگرهم قبول کنیم «هزارجات» ترکیب عربی ست، باید اینرا هم دانسته باشیم که «هزاره» یا «ملینیوم» انگریزی را هم در زبان عربی «الألفية» میگویند.

برای روشنی مطلب لطفاً به این مثالها توجه کنید.

تازی:

مقر الهزارة في مناطق وسط أفغانستان.

ترجمه:

هزاره جات در مناطق مرکزی افغانستان واقع است.

تازی:

الهزارة يسكنون في وسط أفغانستان.

ترجمه:

هزاره ها در مرکز افغانستان سکونت دارند.

دیده میشود که در هیچ یک این جملات چیزی به عنوان «جات» در هیئت «جمع» در زبان عربی دیده نمیشود. بنابراین «جات» نمیتواند«عربی» یا در مجاورت با یک اسم بیگانه «ترکیبی از عربی» باشد که به غرض جمع بستن کلمه استفاده شده است.

از آنجا که موضوع اساسی بحث را «محل زندگی» اقوام هزاره (با رجوع به مقاله شخصی در یکی از وبسایتهای برون مرزی) یعنی این که آنها در کجا زندگی میکنند تشکیل میداد، توجیهاتی برای شرح ریشه «هزاره جات»، چون عربها چی را با چی آمیخته و از آن چه چیز ساخته و یا میسازند (همان مقاله) مغالطه ای بیش نیست. چون قبلاً دانستیم که «جات» به چه معنی ست و ریشه آن در کدام زبان است.

آرمان نخستین بحث را در واقع درستی یا نادرستی «عنوان محل سکونت هزاره ها» بود که در این رابطه باید گفت، هزاره ها از سده ها به اینسو در سرزمینی که امروز بنام افغانستان یاد میشود سکونت دارند. تاریخ در مورد این اقوام که از اول چه نام و عنوانی داشتند پاسخ دقیق ارائه نکرده است. البته این امر به تنهائی شامل حال هزاره ها نبوده بلکه بسا اقوام دیگر ساکن این کشور را نیز در بر میگیرد.

مورخ و دیپلومات قرن ۹میلادی «ابن رسته» در کتاب «سیرالاکتال فی اخبار الاترال» در شرح سفرها و تجربیات خود ازمناطق مختلف جهان و از جمله آسیای مرکزی و افغانستان، از این مردمان با نام «هزاره» یاد کرده است و طوری که به نظر میرسد او این نام را به خاطر بزرگی تعداد افراد (جمعیت) این اقوام به کار برده بود، نه اینکه خود این اقوام را «هزاره ها» گفته باشد. عنوان «هزاره جات» در حالی که نه در یکی از قالبهای قبلی، یعنی نه در «هزاره» و نه در «جات» میگنجد، در اساس یک «غلط معروف» است و به یقین میتواند نمودار یک تعصب نهادینه شدۀ در برابر یک نژاد یا مردمان خاص باشد. مردمانی که بدون شک قدمت دیرینه ای دارند و به گواه تاریخ از سده ها به اینسو در این کشور زندگی میکنند. اینجاست که با حکمی صریح و قطعی که مبتنی بر هیچ اصل و توجیه منطقی نیست و قطعاً بوی قبیله گرایی خشک نژادپرستانه میدهد، ادعا میکنند که «یک ترکیب عربی ست، که در وطن عزیز ما کلاً و به صورت عام و تام متداول میباشد؛ و احد من الناس از آن انکار کرده نمیتواند!!!»

یعنی شما حق ندارید ادعای «هزارجات» را که «ترکیب عربی» است انکار کنید. و این در حالی است که «هزار» در عربی چیزی و «جات» هم اساساً عربی نه بلکه به زبان دری/فارسی تعلق دارد.

همین سان واژۀ «ستان» در زبان دری به «مکان» یا «ناحیه» اشاره دارد و از آن به عنوان پسوند در انتهای نام شهرها و مناطقی در افغانستان و بسیاری از نقاط دیگر جهان استفاده میکنند. برخی از این اماکن و نوایح به طور مثال ترکستان، سیستان، تخارستان، کابلستان، زابلستان، نورستان، وزیرستان، بلوچستان،ازبکستان، پاکستان،ارمنستان، تاجکستان است که در برابرهریک ترکستانی، سیستانی، تخاری، کابلی، نورستانی، وزیری، بلوچ، پاکستانی ارمنی، یا تاجک وجود دارد. آنها ساکنان نوایح و مناطقی در داخل این قلمروهاهستند. بنابراین آیا یک هزاره حق ندارد ناحیه مسکونیش را «هزارستان» نامگذاری کند و به یکبارگی خود را از شر اسم نا مسمی، موهن و پر مغاطۀ «هزارجات» رهائی بخشد؟

زمانی که یک بیورکرات متعصب در پناه و حمایت یک دستگاه حاکمه مستبد به نامگذاری مجدد مناطق با یک زبان بیگانه، یا زبانی میپردازد (به تاریخ مراجعه شود) که برای اکثر ساکنان آن نا آشنا است، چرا این سلاح «تداول نامها» در برابر او استفاده نشد؟ او که چهار باغ گلشن را به شینکی کوت و قلعه چه را سپین کوت و به همین گونه نام ده ها شهر و ناحیه را از نو تغییر داد.

اگر یک شوونیست به دفاع از هویت، فرهنگ و منافع ملی یا فرهنگی یک گروه یا ملت متمایز میپردازد، همزمان یک فاشسیت به تفوق و تعالی یک گروه، نژاد یا فرهنگ بر دیگران تأکید دارد. در حالی که شوونیستها معمولا به عنوان محافظان و حامیان هویت و منافع ملی شناخته میشوند، فاشیستها به دیگران به عنوان تهدیدات و عوامل خطرناک مینگرند. این فاشیست است که به طور عمده از سیاستهای تبعیض‌آمیزعلیه گروه‌های دیگراستفاده میکند و به اساس نژاد یا فرهنگ تفاوتهای اجتماعی را ترویج و گسترش میدهد. بنابراین فردی که بخواهد نام شهر و محل سکونت خود را به نامی که نشان دهنده هویت او باشد تغییر دهد و به یکبارگی و برای همیش خود را از شر یک مغالطۀ مزمن راحت کند، شوونیست نیست.

سفاح

28/حوت /1402

بیان دیدگاه