رهبر امارت اسلامی طالبان:«کسانی که به صورت مداوم نماز را ترک میکنند، باید مجازات شوند.»
هبت الله رهبر گروه طالبان در فرمان تازهای به ادارههای دعوت و ارشاد وزارتخانههای تحت فرمان دستور داده است تا هر مسؤل یا کارمند حکومتی که بدون عذر و به صورت مداوم نماز جماعت را ترک میکند، بر اساس فقه حنفی مجازات شود.
بر اساس این فرمان، همه کارمندان و مسوولان ادارههای حکومتی مکلف اند نمازهای پنجگانه را به وقتهای معین ادا کنند.
جما: تصور نمیرود اسلام نماز جماعت را فرض دانسته باشد. اگرچه در برخی موارد آن را به طور مثال در نماز جمعه واجب خوانده است.
بدیهی است که اجباری کردن نماز جماعت توسط طالبان در افغانستان مانند عملکرده های دیگرشان تاثیرات عمیقی بر حوزههای اخلاقی، فردی و زندگی اجتماعی افراد به جا میگذارد. اثراتی که برای سالهای زیاد ادامه خواهند یافت.
البته پرداختن به چگونگی این تاثیرات کار ما نیست و این که چگونه اجبار به نماز جماعت باعث سرخوردگی و نارضایتی در افراد میشود و در نهایت بیزاری و نفرت از نماز و کاهش ایمان را باعث میشود، ایمانی که به رویت تاریخ از اول با جبر و آکراه همراه بوده است.
طبیعی ست هر آنچه با فشار و تهدید و تنبیه و اجبار عملی میشود، اضطراب و افسردگی بار میآورد و طالبان که هدفی غیر از ایجاد جامعه ای درون گرا، مضطرب و افسرده ندارند. جامعه ای در خود فرو رفته و بیزار از همه چیز و مهمتر از همه از هرگونه واکنش در برابر آنهاست ، به این قاعده دامن میزنند. فراموش نکنیم که آنها همیشه مشاورینی دارند. مشاورینی که دوبار عنان این کشور فقیر و جنگزده را کف دست شان گذاشت.
بنابراین اجباری کردن نماز جماعت توسط طالبان میتواند یادآور برخی از رویدادی های تاریخی دیگر باشد که در آن افراد به اجبار به تابعیت از یک دین و آئین جدید ناگزیر ساخته شدند و رخدادهای دیگری که بعد از آن بوقوع پیوست. و این خود یادآور هیپوکریسم (دو چهرگی) مشهودی است که در تاریخچۀ تا کنون پنهان از نظرهای آن وجود داشته است. هیپوکریسمی که از یک دست از «اختیار» در مناسک ایمانداری سخن میگوید، اما از دست دیگر اجبار را عملی میکند.
اما تاریخ شاهد بسا اعتراضهائی است که به دلیل اجبار در تصمیمگیریهای سیاسی و مذهبی شکل گرفته اند، و این موضوع میتواند بارها و بارها در تاریخ تکرار شود. اجباری که نقض و آزادی فردی بوده اند.
اما در مورد نمازهای اجباری طالبان به طور خاص باید گفت که پیشینه طالبان و رویکردهای سختگیرانه این گروه نسبت به مسائل دینی و مداخله در زندگی خصوصی افراد نشان داده اند این نوع اجبارها به عنوان ابزاری برای کنترول و سرکوب مخالفان مورد استفاده قرار گرفته است.
طالبان در واقع با احترام به حقوق و آزادیهای فردی بیگانه اند و این تنها به دلیل بی اطلاعی از اساسات حیات باهمی و زندگی اجتماعی نیست. بلکه بخشی از برنامه هائی را تشکیل میدهد که در دستور کار آنها گذاشته شده است.
بنابراین مقاومت در برابر احکام اجباری طالبانُ به ویژه در زمینههای مذهبی و اجتماعی، نیازمند رویکردهای خاصی است.
افراد و جامعه میتوانند از طریق افزایش آگاهی در باره حقوق خود، از جمله حق آزادی مذهب، برگزاری کارگاههای آموزشی، تشکیل گروههای مدنی، گفتگو و تعامل، برقراری ارتباطات، بهره گیری از رسانه های اجتماعی و انتشار دیدگاههای مخالف، اعتراضاتی را در برابر گروه مزدور سازماندهی کنند.
نافرمانی مدنی نیز میتواند یکی از این موارد باشد.یعنی استفاده موثر از ابزاری که دیکتاتور بنگله دیش را به زیر کشید.
در حالی که مقاومت در برابر هر نوع اجبار باید با توجه به شرایط محلی و با احتیاط انجام شود، مقاومت در برابر طالبان، به ویژه در زمینههائی که به حقوق بشر، آزادیهای فردی مربوط میشود، موضوعی پیچیده است. بنابراین رویکردها برای مقاومت نیازمند بررسیهای عمیق، تحلیل شرایط و ارزیابی وضعیت و توجه به پیامدهای آن است، طوری که:
۱. پیش از هر گونه تصمیم گیری، باید تهدیدات و چالشهائی که طالبان به جامعه و افراد تحمیل میکنند، به طور دقیق شناسایی شود.
۲. پیامدهای هرنوع «اقدام مستقیم» در برابر آنها ارزیابی شود
۳. همبستگی اجتماعی از طریق یک جبهه متحدِ مردمی متشکل از گروههای مختلف برای حمایت از اقدامات مستقیم ایجاد شود.
۴. سازماندهی و بسیج نیروها برای اقدامات مستقیم. این نیروها باید اهداف و استراتیژیهای مشخصی داشته باشند.
۵. ارتباط و جلب همکاری دیگر گروههای مقاومت و سازمانهای محلی و بینالمللی که دارای عین اهداف انسانی و مترقی هستند.
۶. بهره گیری از رسانه های اجتماعی برای اطلاع رسانی به جامعه و جلب حمایت در سطح داخلی و بین المللی.
۷. نیاز به اطلاعات دقیق و تجزیه و تحلیل درست از وضعیت برای طراحی استراتیژیهای موثر مقاومت.
۸. آموزش و ارتقاء مهارتها برای اقدام مستقیم.
ضرورت مقاومت در برابر طالبان یکی از موضوعات پیچیده و بحثبرانگیز است که به عوامل مختلفی بستگی دارد. در اینجا با اختصار به برخی از دلایل و جنبهها که میتوانند ضرورت مقاومت را توجیه کنند، اشاره میشود:
۱. نقض حقوق بشر
طالبان به طور مستمر قوانین (فرمانها) و مقرراتی را وضع میکنند که به حقوق اساسی بشر، به ویژه حقوق زنان و اقلیتها، آسیب میزنند. مقاومت میتواند به معنای ایستادگی در برابر این نقضها باشد.
۲. محدود کردن آزادیهای دینی و فرهنگی
طالبان به شیوههای خاصی از تفسیر دین عمل میکنند که به آزادیهای مذهبی و فرهنگی آسیب میزند. مقاومت میتواند در راستای حفظ این آزادیها باشد.
۳. تهدید امنیت جامعه
طالبان خصلتاْ باعث افزایش ناامنی در مناطق مختلف میشوند. آنها اقلیتهای مذهبی را تحت تضعیقات و فشار قرار میدهند. مقاومت میتواند به هدف حفظ جان و مال مردم و اقلیتها ساماندهی کند.
۴. تاراج منابع و داراییهای عامه
مقاومت میتواند با ذرایع گوناگون از تاراج داراییهای عامه توسط گروه مزدور جلوگیری کند.
۵. حفاظت از هویت ملی
مقاومت در برابرهر نوع تجزیه ملی یا تهدیدی برای هویت فرهنگی. مقاومت میتواند به تقویت هویت ملی و اتحاد در میان مردم کمک کند.
۵.ایجاد امید و انگیزه
مقاومت میتواند به مردم امید بدهد که تغییر ممکن است و دستیابی به آیندهای بهتر امکانپذیر است.
فراموش نکنیم که مقاومت در برابر طالبان یا هر گروه دیگر باید با توجه به اصول انسانی و اخلاقی صورت گیرد. در نهایت، انتخاب روش مقاومت باید با هدف حفظ جان، حقوق و آزادیهای فردی و جمعی انجام شود.

کمیته فرهنگی جما
