جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

معلم یاسین « نعیمی » 

معلم یاسین » نعیمی » ستاره درخشان در تشکیلات شهر کابل «ساما » که از دام دو توطئه بزرگ نجات یافت و طعمه تیر سیاه دلان تاریک اندیش اخوان شد . 

یادش گرامی  و خاطراتش جاویدان باد! 

یاسین  فرزند حاجی محمد نعیم زرگر در سال 1330 خورشیدی در گذر آهنگری ( مندوی انار ) شهر کابل دیده به جهان کشود . دوره ابتدائیه مکتب را تا صنف ششم در مکتب عنصری بلخی و متوسط را در مکتب محراب الدین و لیسه را ، در لیسه عالی حبیبه به اتمام رسانده و در سال 1357 بعد از اکمال میعاد معینه از دارالمعلمین کابل فارغ و برای مدت کوتاه در شپی لیسه ابن سینا  ایفای وظیفه نموده است. 

کودتای ننگین هفت ثور 1357 این رفیق شجاع را مانند هزاران انسان ازاده دیگر آرام نه گذاشته و جبراً به عسکری سوق داده مجال برای تربیه اطفال جامعه برایش داده نشد . 

ابتدا در غند 81 قول اردوی مرکز واقع دارالامان در مرکز مخابره به صفت  سرباز و بعداً به بالاحصار کابل تبدیل شد . در اوان کودتای 14 اسد  1358 خورشیدی یا به قرار ادعای  مدعیان  این عمل ناسنجیده و ناقص  ( قیام 14 اسد 1358 بالاحصار)، کودتای که در کابل در تاریخ 14 اسد 1358 از سوی سازمان رهایی افغانستان علیه رژیم کودتاچیان  خلق -پرچم اتفاق افتاد. این قیام در عرض چند ساعت با دو هزار کشته و زخمی از طرفین به پایان رسید. معلم یاسین به جرم اشتراک در این کودتا مدتی را در زندان سپری نمود . 

 کودتای 14 اسد 1358 که بنام «قیام بالاحصار کابل» مشهور است. این قیام به‌وسیله «گروه انقلابی خلق های افغانستان (که سپس به نام سازمان رهایی افغانستان تغییر نام داد) و پنج حزب و سازمان ملی و اسلامی دیگر از جمله «حرکت اسلامی افغانستان  به تاریخ 14 اسد 1358 تحت نام » جبهه مبارزین مجاهد افغانستان » راه افتاد که فوراً سرکوب شد. 

«جبهه مبارزین مجاهد افغانستان» در سرطان 1358 (آگوست 1979) با انتشار اعلامیه‌ای در کابل توسط تشکل‌های «گروه انقلابی خلق‌های افغانستان»، «حرکت انقلاب اسلامی افغانستان»، «سازمان الجهاد» (شاخه چریکی «سازمان مجاهدین مستضعفین افغانستان»)، «سازمان نجات ملی»، «جمعیت دفاع از اسلام» و تعدادی از شخصیت‌های مستقل و ملی و نهاد‌های محلی‌ای که هنوز بی‌نام بودند، با هدف مبارزه علیه رژیم پوشالی کابل بنیانگذاری شد. 

ده‌ها تن از کودتاچیان «قیام کننده»  کشته شدند و تعدادی نیز دستگیر و بعداً اعدام گردیدند. از جمله رهبران دست اول این قیام گل احمد بود که در برخورد متقابل  در جا ، جان باخت. و  محسن، از اعضای کمیته مرکزی «گروه انقلابی خلق های افغانستان» بود که دستگیر و اعدام شد. گفته می‌شود که قیام در اثر خیانت دو تن از رهبران آن سرکوب شد، چون نقشه قیام را به دولت گزارش داده بودند.

یکی دیگر از این قربانیان ناخواسته معلم یاسین بود که مدتی را بخاطر این عمل ناسنجیده ، از تاریخ 14 اسد 1358 الی اخیر ماه میزان 1358 در زندان سپری نمود . معلم یاسین نه از نقشه این کودتا خبر داشت و نه از دید سیاسی با این نوع نظامی گری موافق بود . چون معلم یاسین عضویت سازمان آزادیبخش مردم افغانستان را داشت . 

معلم یاسین بعد از رهایی از زندان  در میزان 1358 دوباره بطور جبری  به ریاست تعمیرات وزارت دفاع فرستاده شد تا میعاد باقیمانده دوره عسکری را سپری نماید. بعد از اخذ ترخیص در ماه ثور 1359 به صفت معلم در لیسه محراب الدین معرفی  و بعدا بنابر خصومت سلیقوی مسئولان  به مکتب ذکور اقا علیشمس به صفت معلم فرستاده ، الی تاریخ 10 /اسد/ 1360  ایفای وظیفه نمود . 

معلم یاسین از جمله اعضای فعال سازمان آزادیبخش مردم افغانستان «ساما» در شهر و حومه شهر کابل بود .   معلم یاسین بار دوم قربانی توطئه افراد نفوذی» خاد » به داخل سازمان ساما شد . معلم یاسین که به تاریخ  10/اسد/ 1360 در عین تبادله شفر بدام دژخیمان خادیست گیر افتاد و مدت 3 سال را در زندان سپری نموده و به تاریخ 10 /اسد / 1360 از زندان راها و جبرا به جزوتام های نظامی قندهار فرستاده شد . 

سازمان آزادیبخش مردم افغانستان «ساما » بنابر اتخاذ مشی مستقل ملی خود از بدو تاسیس با عدو و کینه توزی سازمانها و نهاد های استخباراتی داخلی و خارجی در سطح منطقه و جهان قرار داشت . به ویژه  بعد از دستگیری رفیق مجید ، رهبر فرزانه این سازمان. ساما با وجود متقبل شدن ضربات پی  در پی و از دست دادن کادر ها متعهد ، تحت  فشار های وارده از جوانب دستگاه های استخباراتی » کی جی بی «، »  آ اس آی » ، » «سی آی ای «، اجند های حزب توده » ، خاد ، حزب اسلامی گلبدین ، جمعیت ربانی و مسعود توانست ، تا چند سالی به درخشش انقلابی خود ادامه دهد و عملیات و فعالیت های انقلابی ساما خواب را از چشمان دشمنانش به ویژه باند «خپ» و دستگاه جهنمی خاد ، باند آدمکش حزب اسلامی و باند شورای نظار ربوده بود . 

این دشمنان مردم توان برداشت و تحمل موفقیت ها روز افزون «ساما » را در تمام عرصه ها و نقاط افغانستان نداشتند ، بنابراین سعی و تلاش داشتند تا سد راه و مانعی رشد و گسترش فعالیت های سیاسی -نظامی و اقتصادی «ساما»  شوند . گاهی انفرادی دست به توطئه می زدند و گاهی با هم یکجا عمل میکردند . از اینکه در میدان رزم و نبرد نمی توانستند موفق شوند و» ساما» را تار و مار کنند بسیار ناراحت و پریشان حال بودند . اما به همکاری و راهنمایی این دستگاه های استخباراتی دست به طرح نفوذ دربین صفوف و کادر های سازمان «ساما» زدند . 

طوری که ما شاهد بودیم سازمان «ساما » در مدت بسیار کم توانسته بود در بین مردم نفوذ کند و حمایت و پشتیبانی مردم را در قرا  و قصبات و شهرها  بدست آورد و به یک جریان بسیار گسترده و وسیع سر تا سری مبدل شده بود . این رشد غیر عادی اگر از جهات برای عده ای بسیاری از مردم و اعضای ساما  دستاورد بزرگ محسوب میشود ، از جانب دیگر یک زنگ خطر بزرگی برای انعده محدود کادر های بود که تعداد کثیری رفقای و کادر های متعهد را از دست داده بودند و بار بالای شانه هایشان هرروزسنگین و سنگینتر میشد . عدم تشکیلات منضبط و خلای کادر رهبری قوی و مجرب بعلاوه از ضعف ایدئولوژیک و مستولی شدن روحیه تسلیم طلبی طبقاتی تا غلطیدن به سازش و تسلیم طلبی ملی باعث شد سناریو اسفناک و جبران ناپذیری که منجر با نابودی و ازهم پاشیدگی ساما شد .

و شریف ترین و صادق ترین اعضای این سازمان را قربانی اعمال شوم عده ای از خائنین  و تسلیم طلبان نفوذی نمود . این تجربه به قیمت خون هزاران قربانی گمنام » ساما» عجین شده و بدست امده است . از این تجارب تلخ نسل جوان و سازمان های انقلابی باید بیاموزند . شهادت رفیق «پردل» عضو دفتر سیاسی و مسئول نظامی سازمان از طرف عناصر خاینی در داخل سازمان، افشای خانه های تیمی چریکهای شهر کابل در حصه اول خیرخانه و به شهادت رسیدن رفیق حلیم و اعضای تیمش ، ضربت خوردن کمیتۀ نشریات سازمان و دستگیری رفقای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی  در کابل  ، کشته شدن همایون مسئول جبهه شکردره ،بدام انداختن رفیق شفیع » حفیظ » ،  شهادت رفقا در کوهی صافی و و.. همه ابهامات و سردرگمی های است که تاکنون بی جواب باقی مانده اند . 

     تا وقتی که یک نهاد سیاسی بین توانمندی و امکانات دست داشته خود تسلط کامل نداشته باشد و تعادل و توازن  در توانمند سازی اعضا و کادر های حرفوی با جذب و گسترش نیروهای جدید را در نظر نداشته باشد . این امکان موجود است و بسیار به آسانی میتواند که دشمن در صفوف و نکات کلیدی سازمان نفوذ کند و سازمان را از داخل بپاشاند . ساما یکی از برجسته ترین نمونه ان میباشد . 

مسئولان باقیمانده ساما ( از جمله فردی که ادعای مسئولیت کمیته تشکیلات ساما را داشت وفعلا هم ادعا دارد و به شکل مرموزی از قطار رفقای که برای اعدام فرستاده شدند زنده و سالم برگشته و فعلا هم مدعی و میراث خوار ساما است » نسیم رهرو»  باید پاسخ دهد .) ساما در اواخر سال 1359 و اوایل 1360 بعد از متقبل شدن ضربات متعدد و از دست دادن کادر رهبری خود نمی دانم روی چه انگیزه ی دست به زون بندی و مختلط کردن روابط دست نخورده بخش کابل زدند .  ( البته این کار در ولایت کابل صورت گرفته و ما دقیق نمی دانیم که در سایر ولایت هم این کار صورت گرفته یا خیر .) 

 روابط سالم و باقیمانده از گذشته جریان دموکراتیک نوین « شعله جاوید » باسواد سیاسی نسبی و با گذشته روشن متعهد در حلقات منظم مصروف کار سیاسی و مبارزاتی تحت نام ساما بودند . که ناگهان طرح زون بندی مطرح شد . و از همه بدتر افرادی مرموزی با کاراکترهای عجیب و غریبی بصفت  مسئولین حلقات معرفی شدند که نه از نگاهی سطح تئوریک شایسته این کار بودند و نه از نگاهی اخلاق انقلابی و پیشینه مبارزاتی بطور نمونه اشخاصی به نامهای صمد «حیرت» ، ضیا «دندان طلایی» ، عبدالله » بچه جلالر «، اکبر ،مجیب ، گلالی ، نعمت ، مدیر حنان ، کبیر و…

  تا جایی که دیده شد و ارزیابی های بعدی بعضی از رفقا نشان میدهد که این طرح یک توطئه  سنجیده شده از جانب خاد به مشهوره اعضای حزب توده و سازمان کی جی بی توسط خاد بود . برای شناسایی و دستگیری تعداد که تاکنون افشا نبودند . چون از این طرح قبلا در هرات ، بلخ ، کاپیسا – پروان ، کوهدامن و شکر دره دشمن نتیجه مطلوب و دلخواه بدست آورده بود . در نتیجه این طرح خائنانه گروپ های چریک شهری کابل  که ، تا کنون موافقانه درخشیده بودند و خواب از چشمان کودتاچیان و بادران روسی شان ربوده، بودند افشا ویکی پی دیگر به دام دشمن سفاک افتادند از جمله زنده یاد حفیظ ( شفیع ) نیز قربانی این توطئه شده و به دام دشمن افتاد . 

تعداد قربانیان این توطئه  بسیار زیاد است من صرفا در اینجا از چندتن نام میبرم که قربانی این توطئه شدند .

 – معلم نورالدین بنام مستعار رسول دستگیر و زندانی شد 

– تورن هوایی بنام  مستعار وحید دستگیر و زندانی شد 

– دگرمن اعظم بنام مستعار روف  دستگیر و زندانی شد 

– معلم یاسین  بنام مستعار سید آجان دستگیر و زندانی شد بعدا به شهادت رسید . 

– معلم عبدال احمد بنام مستعار استاد استالفی 

– حسین محصل طب ننكرهار بنام مستعار بریالی  مجبور به مهاجرت شد . 

– دکتر دانشیار بنام مستعار دکتر صائب  مجبور به زندگی مخفی و در نهایت به روابط فامیلی و قومی پناه برد . 

– حامد محصل برادر روف مجبور به زندگی مخفی و بعدا مهاجر شد 

– میا جان محصل برادر روف مجبور به زندگی مخفی و بعدا مهاجر شد.

– معلم عبدالعلی زاده کوهستان مسکونه خیرخانه دستگیر و زندانی شد 

– دگروال ابراهیم زاده لغمان مسکونه خیرخانه هم حلقه عبدالعلی هردو یکجا از یک محل دستگیر و زندانی شدند . 

معلم یاسین دوبار شکار توطئه شد . بار اول در 14/اسد / 1358 الی اخیر ماه میزان 1358 خورشیدی .    

 بار دوم به تاریخ  10/اسد/ 1360 در عین تبادله شفر در منطقه یخدان پل هارتل کابل  بدام دژخیمان خادیست گیر افتاد و مدت 3 سال را در زندان سپری نموده و به تاریخ 10 /اسد / 1360 از زندان راها و جبرا به جزوتام های نظامی قندهار فرستاده شد . بار سوم در سن 34 سالگی به تاریخ  22/05/ 1364 در منطقه ده خواجه قندهار هدف تیر کور نیروهای ارتجاعی اخوان قرار گرفت و در جا جان باخت و به ابدیت پیوست . از معلم یاسین یادگار بجا مانده  همراه نیمه راه و یگانه دختر نازنین شان است بنام دیبا جان که متولد سال 1980 میلادی مطابق(ماه سنبله 1359 خورشیدی ) که مانند هزاران دختر دیگر در اوان طفولیت از مهر پدر محروم ساخته شد . برای دیباجان در هر کجایی دنیا  که تشریف دارند زندگی خوش و با سعادت تمنا میکنم  . 

بیان دیدگاه