جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

ناهید شهید کی بود؟

امروز چهل سال از شهادت ناهید صاعد دخت قهرمان و مبارز آزاده گذشت!

درست ۴۰ سال قبل از امروز (نهم ثور ۱۳۵۹هجری شمسی) آنگاه که کارمل فرد شماره یک حکومت و دکتر نجیب احمدزی فرد شماره دوم حکومت بود، تظاهرات مدنی بانوان دانش آموز و دنشجو در کابل و دروازه جنوبی دانشگاه کابل به فجیع ترین شکل ممکن سرکوب و به خاک و خون کشانیده شد و درین میان ناهید صاعد دانش آموز صنف دوازدهم مکتب رابعه بلخی با جمعی دیگر از شیر دختان آزاده چون جميله، وجيهه خالقي، سلطانه، آمنه، سلما، صالحه، شکريه، مرضيه، صابره و غيره با غرور و افتخار در ره آزادی مادر وطن جام شهادت نوشیدند.

آن شیردختان با ندا های «روسها از خاک ما بیرون شوید!» چنان لرزه بر اندام کرملین نشینان تجاوزگر و عمال خلقی- پرچمی ارگ نشین آن انداختند که آنان با سرشکستگی و سراسیمگی تمام از زمین و هوا دست به سلاح برده و نعره های آزادیخواهانه و تجاوزستیزانه دانش آموزان و دانشجویان را ددمنشانه با منطق زور و سلاح درهم کوفتند.

آنگاه که ناهید صاعد و وجیهه خالقی در پیشاپیش هزاران هزار دختران مکاتب شهر کابل با سرکشیدن نعره های دشمن سوز «آزادی، آزادی، آزادی» و «روس ها از خاک ما بیرون شوید» به رسم اعتراض چادر های سفید شانرا به طرف عساکر و افسران رژیم حزب دموکراتیک خلق پرتاب کرده، با طعن آنان را چنین از شرم آب میکردند: «اگر شما قادر به بیرون راندن روسها نیستید، پس شما این چادر ها را به سر کنید و تفنگ تان را به ما دهید که ما آنها را بیرون نماییم.» اما این «اردوی خون آشام» با استشاره باداران روسی از ترس موج خروشان تظاهرات مسالمت آمیز اما سهمناک؛ آزادیخواهان را از زمین و هوا به رگبار بستند. بدین ترتیب ناهید و وجیهه و همراهان شان اولین جوان بانوانی بودند که طی این راهپیمایی های اعتراضی مسالمت آمیز از طرف نامردان انقلابی نما با خون پاک شان جاده های کابل را رنگین ساختند.

یکتن از اعضای خانواده ناهید صاعد با درد و دریغ از آن روزگاران چنین یادآور میشود: «خبر مرگ ناهید جوانمرگ به زودی سراسر شهر را فرا گرفت. جنایتکاران خلقی و پرچمی اجساد خون آلود جوانان معترض را با شتاب بجای نامعلومی منتقل نمودند، در حالیکه صدها و شاید هزاران جوان دیگر را رمه وار در وسایط نظامی بار نموده به بازداشتگاه ها و زندانهای مخوف انتقال دادند، اما بیخبر از آنکه نهم ثور دیگر در تاریخ معاصر کشور به مثابه روز مقاومت مسالمت آمیز جوانان رقم خورده و تا ابد جاودانه خواهد ماند.» این مرد که فعلا در حدود ۵۶ سال عمر دارد و در آنزمان متعلم صنف دوازدهم لیسه امانی بود، در حالیکه بغض را در گلویش خفه میکند اشک هایش را با سرانگشتانش پاک کرده، خاطراتش را چنین دنبال میکند: » پدرم نظر به شناسایی که با والی کابل داشت، دریافت که جسد بیجان ناهید در شفاخانه چهارصد بستر زندانی است. آری زندانی، زیرا اجازه دیدن و تسلیمی آنرا نداشتیم. بالاخره با وساطت والی وقت محض هشت تن از اعضای خانواده شامل مادرش اجازه یافتند تا در نیمه شب با شهید نامراد شان وداع نموده و او را با لباس خون آلودش در دل شب به خاک سیاه بسپارند. آنچه هیچگاه فراموشم نمیشود زخم سر ناهید شهید بود که گلوله قسمت بالایی کاسه سرش را از هم جدا نموده بود و از آن همچنان خون جریان داشت.»

مزار ناهید شهید در شهدای صالحین در آرامگاه خانوادگی اش بشکل متروک و بدور از انظار قرار دارد.

____________________________

بخشی از خاطرات آنزمان از قلم شاهدان صحنه:

Khalilullah Rahimi:

من در آن زمان محصل دانشگاه انجنیری بودم که دختران رابعه بلخی اول آنجا آمدند و بعد من هم با انها یکجا تابه چهار راهی ابن سینا که ناحیه حزبی چهار واقع بود رسیدیم که از منزل دوم یکی با ماشیدار و دیگری با تفنگچه بالای تظاهر کننده گان فیر کردند که در آنجا چند پسر از مکتب غازی و یک دختر که همین شهید ناهید بود افتاده بودند و دیگران از کتاره ها به مکتب ابن سینا خود را انداخته بودند، در حالیکه در محاصره بودیم من ناهید را که مرمی در پیشانی اش اصابت کرده بود و قسمت سرش را شکسته بود با دو دست بلند کردم یکی تاکسی را ایستاده کرد و من این شهید را به شفاخانه علی آباد انتقال دادم در زمان بر آمدن از علی آباد که لباس هایم همه خون آلود بود توسط عساکریکه در موتر جیپ بودند توقف داده شدم که آن داستان دیگریست.

Wassima Quraishi:

من هم در همان تظاهرات اشتراک داشتم. و با لت و کوب دننده برقی پرچمی ها و خلقی ها جان به سلامت بردم. بدبختانه و دختر ها و بچه های جوان که جز کتاب وقلم دیکر در دست نداشتند توسط فیر بی رحمانه خون معصوم ها سرک را سرخ ساخته به شهادت رسیدند.

^^ Shazia Sediq

خداوند روح مرحومه را خشنود داشته باشدشهید راه آزادی ومبارز لیسه عالی رابعه بلخی آن روز را فراموش کرده نمی توانم که بعداز طهر مکتب داشتم ویک تعداد خواهران از طرف صبح به پا خیستند که در نتیجه ناهید شهید ومرحومه مرضیه سپیده در پای زخمی شد.

^^ Mar Reza

جنایات خلق و پرچم ما در آن دوران بسیار خورد بودیم اما در آن زمان در تلویزیون ترانه های که توسط شاگردان لیسه رابعه بلخی اجرا شده بود به نشر میرسید و در باره ناهید شهید سر زبان ها بود که در یک مظاهره به قتل رسید و یک مبارز بود و ما هم از لیسه رابعه بلخی فارغ التحصیل استیم در سال 1991 همین قدر بیاد داریم و لیسه رابعه بلخی بهترین لیسه ها بود و خاطرات خوب داریم.

^^ Huma Huma

روز های داغ تظاهرات 1980 را نمیتوانم فراموش کنم دنده های برقی ، آبپاش ها ، هلیکوپتر ها بر فراز سرما ، موتر های خاد و کشیدن مظاهره چیان داخل آن، فرار ما از گیر پولیس و جاسوس های خادیست، و دکانداران عزیز شهر کابل که ما را پناه می دادند.

در یکی از روز های داغ مظاهره من با جمعی از دوستان مظاهره چی در بازار ( امید ) پهلوی مکتب ما ( عایشه درانی ) پناه بردیم و دکانداران ما را در تشنابی که در منزل بالا و تقریباً در بام آن بود جادادند . که بعد از ظهر همانروز مورد بازرسی و باز پرسی خادیست های ناحیه خیرخانه قرار گرفتیم . من و دو دوست و مظاهره چی دیگر .

جزئیاتی داغی از آن روز ها به خاطر دارم حتی از نانوا ها و سرای لیلامی ده افغانان که مخفی کردن ما ، نشان می دادند چقدر مبارز ، آزادیخواه ، وطن دوست و متحد و همآواز اند … ما در همان گیر و دار ها ناهید شجاع را شهید دادیم ناهید ستاره زمین ما آسمانی گردید با تیغ مزدوران شوروی خلق و پرچم که جز قلم و کتاب سلاح دیگری نداشتیم و نعره آزادی.

^ Yasamin Hamidi

قصه را کردید منهم بیاد دارم همان روز منهم یکی از تظاهرکنده گان بودم روز بدی بود شاگردان که جز کتاب و قلم چیزی نداشتند به مرمی بستند.

و در اخیر هم چامه ی از استاد خلیل الله خلیلی برای ناهید شهید:

هزاران دختر تکبیرگو، از هرکنار آمد

حرم پروردگانِ ناز سوی کارزار آمد

پی صید کبوتر میگ های مرگبار آمد

صدای توپ دشمن از سر بالاحصارآمد

سیه پوشی، سیه چشمی، غزالی، سرو بالایی

لب جان بخش خود بکشاد، با جان سوز آوایی:

به خاک ما چرا ای بی خدایان! پای بنهادید

به جان ما چرا ای داعیان صلح افتادید؟

شما بنیانگذار جور و تزورید و بیدادید

ستمکارید و آدمخوار و خون آشام و جلادید

برآمد از سپاه کفر بانگ آتشین تیری

مقارن با صدای خندۀ فرماندۀ پیری

ازاین سو شد به سوی عرش بالا بانگ تکبیری

دریغا گشت ناهید وطن ماه زمینگیری.

به کابل کوچه کوچه عرصۀ محشر به پا گردید

سرا پا باستانی شهرما ماتم سرا گردید

سپاه کفر در ملک خدا فرمانروا گردید

سونیا رسا

جنایات خلق و پرچم

_______________

هموطنان ارجمند، لطفا» خاطرات و سرگذشت، و یا اسامی، عکس، زندگی‌نامه و تاریخ دستگیری و شهادت شهیدان گمنام را که شما می‌دانید، در پیام به صفحه (جنایات خلق و پرچم) به ما بفرستید تا نشر کرده و سبب آگاهی نسل جوان گردد. ممنون تان