جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

ایران، روسیه و چین؛ ائتلافی برای فرسایش آمریکا یا شراکتی تکتیکی؟

الجزیره نت – اختصاصی

۱۹ جون ۲۰۲۵

(جهت آگاهی میتودیک از اتحاد چین، ایران و روسیه، خواندن این مقاله را برای پژوهشگران توصیه میکنم)

روابط میان روسیه، چین و ایران یکی از پدیده‌های برجسته ژئوپولیتیکی در دنیای امروز به شمار می‌رود. این رابطه که اغلب به عنوان «ائتلافی تاکتیکی» توصیف می‌شود، با شتاب در حال گسترش است؛ محرک آن، تمایل مشترک به مهار سلطه غرب و تقویت نظمی چندقطبی در جهان است.

با تشدید تنش‌های جهانی، به‌ویژه پس از جنگ اوکراین، افزایش تحریم‌های غرب علیه تهران و مسکو، و نیز رویارویی‌های نظامی داغ میان اسرائیل و ایران، این شراکت اهمیتی دوچندان یافته است.

روسیه و چین در تلاش‌اند با بهره‌گیری از موقعیت ژئوپولیتیکی ایران، استراتژی‌های ایالات متحده در خاورمیانه را پیچیده کنند و میدان جدیدی از فرسایش را ایجاد نمایند که تمرکز قدرت‌های غربی بر جبهه‌های دیگر را مختل سازد؛ چنان‌که در گزارشی از مؤسسه کارنگی آمده است.

با این حال، این رابطه تحت سلطه منافع آنی و رویکردی عمل‌گرایانه (پراگماتیستی) قرار دارد و تضادهای عمیقی با اصول اعلام‌شده آن دیده می‌شود؛ موضوعی که به گفته دانیل دیویس، تحلیلگر سیاست خارجی آمریکا، پرسش‌هایی جدی درباره توانایی این اتحاد در ایستادگی در برابر تنش‌های واقعی منطقه‌ای مطرح می‌سازد.

پایه‌های ایدئولوژیک و سیاسی این اتحاد شکننده:

با وجود هم‌سویی ظاهری در گفتمان ضد غربی، این رابطه از عمق ارزشی یا تمدنی مشترک تهی است؛ و همین، انسجام ایدئولوژیک آن را به چالش می‌کشد. این را پژوهشی منتشرشده از سوی مؤسسه حقوقی «هربرت اسمیت فری‌هِـلز کرامر» تأیید می‌کند.

گفتمان «ضد سلطه غرب» به‌عنوان پایه مشترک:

سه طرف، در مخالفت با سلطه غرب – به‌ویژه ایالات متحده – و دعوت به چندقطبی‌سازی نظم جهانی، نقاط اشتراک می‌یابند. این گرایش از زمان آغاز جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ و افزایش تنش‌ها در دریای جنوبی چین، به‌شدت تقویت شده است.

برای روسیه و چین، ایران شریک کلیدی در تلاش برای بازآرایی نظم جهانی به شمار می‌رود؛ موضوعی که در پیوستن کامل ایران به سازمان همکاری شانگهای در اجلاس ازبکستان در سال ۲۰۲۲ نمایان شد.

این عضویت، برای تهران سپری حیاتی در برابر فشارهای فزاینده غرب، به‌ویژه تحریم‌هایی است که پس از خروج واشنگتن از توافق هسته‌ای در سال ۲۰۱۸ آغاز شد – آن‌گونه که وزارت خارجه آمریکا گزارش داده است.

این همسویی ایدئولوژیک، بیشتر ماهیتی تاکتیکی و عمل‌گرایانه دارد تا اینکه برخاسته از باورهای عمیق ارزشی باشد.

خاستگاه حاکمیت… گزینشی بودن کاربرد و مرزهای همبستگی:

روسیه و چین از گفتمان «احترام به حاکمیت و عدم مداخله» به‌عنوان سدی در برابر تحریم‌های یک‌جانبه اعمال‌شده بر تهران استفاده می‌کنند، به‌ویژه در محافل بین‌المللی مانند سازمان ملل.

اما این پایبندی، گزینشی بودن آشکاری را نشان می‌دهد؛ چرا که روسیه – از دید غرب – اصل حاکمیت را در حمله به اوکراین در سال ۲۰۲۲ نقض کرد.

از سوی دیگر، چین با اتهاماتی از سوی سازمان‌های حقوق بشری، مانند دیده‌بان حقوق بشر، در مورد نقض حقوق بشر در منطقه سین‌کیانگ روبه‌روست.

این تناقض بنیادین نشان می‌دهد که اصل حاکمیت برای این کشورها یک تعهد ارزشی مطلق نیست، بلکه ابزاری سیاسی و عمل‌گرایانه است که در خدمت منافع خاص هر طرف به کار گرفته می‌شود.

فقدان پیوندهای ایدئولوژیک و تمدنی عمیق:

با وجود همسویی سیاسی در مخالفت با غرب، هیچ پیوند تمدنی یا ایدئولوژیک محکمی میان روسیه، چین و ایران وجود ندارد.

چین آشکارا در برابر گرایش ایران به «صادرات انقلاب اسلامی» محتاط است، زیرا بیم آن دارد که این ایده بر جمعیت مسلمان اویغور در منطقه سین‌کیانگ تأثیر بگذارد.

در سوی دیگر، روسیه نیز ایران را بیشتر شریکی مصلحت‌گرایانه می‌بیند، به‌ویژه در پرونده سوریه؛ جایی که با وجود حمایت مشترک این دو کشور از رژیم بشار اسد، از زمان مداخله مستقیم روسیه در سال ۲۰۱۵، رقابت پنهانی میان‌شان بر سر نفوذ اقتصادی و نظامی در جریان است.

این فقدان پیوندهای عمیق ایدئولوژیک، باعث می‌شود سطح همبستگی میان این بازیگران محدود و شکننده باشد؛ و نشان می‌دهد که ماهیت این اتحاد بیشتر بر پایه منافع متغیر آنی است تا ارزش‌های مشترک پایدار.

محدودیت‌های ژئوپولیتیکی و راهبردی:

ایران برای روسیه و چین به‌عنوان ابزاری راهبردی برای پیچیده‌سازی سیاست‌های غرب به کار می‌رود، اما میزان حمایت امنیتی همچنان محدود و حساب‌شده است تا از هرگونه تقابل مستقیم، به‌ویژه با اسرائیل و آمریکا، جلوگیری شود.

استفاده ژئوپولیتیکی از ایران:

ایران به‌عنوان یک ابزار فشار پیشرفته در مواجهه ژئوپولیتیکی با غرب به کار گرفته می‌شود. برای روسیه، ایران صحنه مهمی برای پیچیده‌تر کردن استراتژی آمریکا در خاورمیانه فراهم می‌آورد و موجب انحراف تمرکز و منابع آمریکا از جبهه حساس اوکراین می‌شود.

برای چین، ایران نه تنها سدی ژئوپولیتیکی در برابر گسترش نفوذ احتمالی آمریکا در آسیای مرکزی و خلیج فارس به‌شمار می‌رود، بلکه متحدی کلیدی در حفاظت از خطوط حیاتی انرژی در سراسر آسیاست.

این بهره‌برداری متقابل از موقعیت ژئوپولیتیکی ایران، اهمیت تاکتیکی آن را افزایش می‌دهد، اما در عین حال، ایران را به برگی در بازی معاملات بدل می‌سازد؛ برگی که ممکن است استفاده شود یا کنار گذاشته شود.

مرزهای تضمین‌های امنیتی و سیاست «اجتناب حساب‌شده»:

با وجود حمایت سیاسی علنی و تمرین‌های نظامی مشترک، تعهد امنیتی روسیه و چین نسبت به ایران همچنان محدود و حساب‌شده باقی مانده است.

برای نمونه، روسیه سامانه دفاعی S-300 را در اختیار ایران قرار داد، اما از ارائه سامانه‌های پیشرفته‌تر خودداری کرد تا از برخورد مستقیم با اسرائیل پرهیز کند.

چین نیز هرچند فناوری‌های نظارتی پیشرفته‌ای به تهران ارائه می‌دهد، اما در حفظ توازن دقیق خود محتاط است، به‌ویژه برای آن‌که شرکای اصلی‌اش در خلیج فارس – که منابع کلیدی انرژی چین‌اند – را تحریک نکند.

مدیریت رقابت پنهان و تأثیر آن بر همکاری‌ها:

در پس ظاهر همکاری، میان روسیه، چین و ایران رقابتی پنهان بر سر نفوذ در جریان است. روسیه به‌طور فزاینده‌ای از گسترش نفوذ ایران در سوریه، به‌ویژه در حوزه‌های اقتصادی و نظامی، نگران است؛ زیرا این توسعه‌طلبی می‌تواند سلطه روسیه در صحنه سوریه را به خطر اندازد.

(اگرچند فعلا تغیرات اساسی در سوریه به میان آمده است، که هم روسیه و هم ایران را از آن دست به سر کرده است!)

رقابت پنهان و تأثیر آن بر همکاری‌ها:

از سوی دیگر، چین با دقت تحرکات نظامی و لجستیکی روسیه با ایران در آسیای مرکزی را زیر نظر دارد، چراکه بیم آن دارد این تحرکات بر ابتکار راهبردی‌اش موسوم به «ابتکار کمربند و جاده» تأثیر منفی بگذارد.

این رقابت پنهانی، ماهیت عمل‌گرایانه این ائتلاف را آشکار می‌سازد و نشان می‌دهد که عمق همکاری‌های راهبردی میان این کشورها محدود است و مانع از آن می‌شود که این روابط به یک شراکت واقعی و پایدار تبدیل گردد.

مؤلفه‌های اقتصادی ـ تجاری:

همکاری اقتصادی میان ایران، روسیه و چین عمدتاً بر محور انرژی و ایجاد سازوکارهایی برای دور زدن تحریم‌ها از طریق استفاده از ارزهای جایگزین متمرکز است؛ اما عدم توازن چشم‌گیر در این همکاری، وابستگی اقتصادی فزاینده ایران را به دنبال داشته است.

انرژی به‌عنوان محور اقتصادی و رقابت پنهانی در بازارها:

چین به‌طور قابل توجهی به نفت ایران وابسته است، و از سال ۲۰۱۹ که تحریم‌های آمریکا شدت گرفت، این کشور نفت ایران را با تخفیفی نزدیک به ۳۰٪ وارد می‌کند. به همین دلیل، ایران تا سال ۲۰۲۴ به دومین تأمین‌کننده بزرگ نفت برای چین پس از عربستان سعودی تبدیل شده است.

در مقابل، روسیه ایران را رقیبی بالقوه در بازار جهانی انرژی می‌بیند؛ به‌ویژه پس از آنکه صادرات نفتی روسیه به بازارهای آسیایی برای جبران از دست رفتن بازار اروپا ـ به‌دلیل تحریم‌های غرب در سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ ـ افزایش یافت. این رقابت در بازار انرژی پیچیدگی‌های درونی ائتلاف را نشان می‌دهد.

سازوکارهای دور زدن تحریم‌ها:

این سه‌گانه (ایران، روسیه و چین) به‌طور فعال در حال همکاری برای ایجاد مسیرها و شبکه‌های مالی و لجستیکی جایگزین به‌منظور دور زدن تحریمهای غربی‌اند. یکی از مهم‌ترین مظاهر این همکاری، افزایش چشمگیر استفاده از یوان و روبل در معاملات تجاری میان تهران، مسکو و پکن است.

علاوه بر این، مسیرهای لجستیکی از طریق دریای خزر در حال توسعه است، و شبکه‌هایی برای قاچاق فناوری از طریق آسیای مرکزی طراحی شده‌اند.

هدف این سازوکارها کاهش وابستگی به نظام مالی غربی و فراهم ساختن شریان حیاتی اقتصادی برای ایران است؛ امری که انعطاف‌پذیری این کشورها را در برابر فشارهای خارجی افزایش می‌دهد و اهمیت پیوند اقتصادی در دل تحریم‌ها را به‌عنوان عاملی کلیدی در بقای این اتحاد سه‌جانبه نمایان می‌سازد.

عدم توازن تجاری و افزایش وابستگی ایران:

آمارهای مبادلات تجاری میان این سه کشور، عدم توازن روشنی را نشان می‌دهد که وابستگی فزاینده ایران به چین را تقویت می‌کند.

این شکاف بزرگ در تراز تجاری، جایگاه چین را به‌عنوان بزرگ‌ترین شریک اقتصادی ایران تثبیت کرده، و به پکن نفوذ اقتصادی گسترده‌ای در روابط دوجانبه می‌بخشد. از سوی دیگر، این وابستگی موجب می‌شود توان راهبردی ایران برای تنوع‌بخشی به گزینه‌هایش محدود گردد و آسیب‌پذیری آن در برابر تصمیمات اقتصادی چین افزایش یابد.

رابطه با ایالات متحده آمریکا

رویارویی با آمریکا به‌عنوان محرک و پویایی پیچیده:

رویارویی با ایالات متحده، مهم‌ترین محرک برای هماهنگی مواضع مسکو و پکن با تهران است، به‌ویژه با افزایش فشارهای غرب از سال ۲۰۲۲ به بعد. با این حال، ملاحظات اقتصادی برای چین بر تمایل به درگیری مستقیم با واشنگتن غلبه دارد.

پکن از تحریم‌های غربی علیه روسیه بهره‌برداری کرده و واردات انرژی خود را با قیمت‌های پایین افزایش داده است، اما از رویارویی اقتصادی آشکار با ایالات متحده اجتناب می‌ورزد. در همین حال، مسکو از طریق ائتلاف خود با تهران تلاش می‌کند خاورمیانه را به جبهه‌ای برای فرسایش نفوذ آمریکا بدل کند.

ایران نیز که جایگاه ضعیف‌تری دارد، به دنبال یافتن شریکانی برای مصون‌ماندن از پیامدهای رویارویی کنونی با اسرائیل است. این وضعیت ماهیت عملگرایانه و منفعت‌محور این رابطه را به‌روشنی نشان می‌دهد.

استراتژی «فرسایش غیرمستقیم» نفوذ آمریکا:

هر سه کشور ـ روسیه، چین و ایران ـ از استراتژی‌ای هماهنگ استفاده می‌کنند که هدف آن فرسایش غیرمستقیم نفوذ ایالات متحده در مناطق راهبردی است، بدون ورود به رویارویی نظامی مستقیم و گسترده.

روسیه با استفاده از روابط خود با تهران، تلاش دارد چالش‌های آمریکا در خاورمیانه را پیچیده‌تر کند و نگاه‌ها و منابع واشنگتن را از جبهه‌های دیگر، مانند اوکراین، منحرف سازد.

چین نیز از هرگونه ضعف ایالات متحده در منطقه بهره‌برداری می‌کند تا ابتکار اقتصادی بزرگ خود را تقویت کرده و امنیت منابع انرژی‌اش را بدون درگیری مستقیم تضمین نماید.

این راهبرد مشترک در پی تضعیف تدریجی نظم تک‌قطبی جهانی است، در حالی‌که همزمان از هرگونه تنش یا تشدیدی که ممکن است منافع اقتصادی یا امنیتی این کشورها را به خطر اندازد، پرهیز می‌شود.

ابتکار کمربند و راه

ایران به‌عنوان دروازهٔ زمینی:

ایران گره‌ای راهبردی در پروژهٔ «کمربند و راه» چین محسوب می‌شود، زیرا مسیرهای زمینی جایگزینی را به‌جای مسیرهای دریایی پرمخاطره ارائه می‌دهد و امنیت تأمین انرژی چین را از طریق آسیای میانه تقویت می‌کند.

چین به‌طور فعال می‌کوشد ایران را به یک دروازهٔ زمینی جایگزین برای مسیرهای دریایی دارای خطرات ژئوپلیتیکی و امنیتی مانند تنگهٔ هرمز و باب‌المندب تبدیل کند.

این تمرکز چین بر زیرساخت‌های ایران بازتابی از دیدگاه راهبردی پکن برای افزایش امنیت و انعطاف‌پذیری مسیرهای تجاری و نفتی‌اش است. این امر جایگاه ژئواقتصادی ویژه‌ای به ایران می‌دهد و ثبات آن را برای چین حیاتی می‌سازد.

ابعاد امنیت انرژی و تقویت مسیرهای جایگزین:

نقش ایران در طرح «کمربند و راه» فراتر از صرفاً گذرگاه زمینی به سوی اروپاست؛ این کشور عنصر کلیدی در راهبرد چین برای تنوع‌بخشی و امنیت عرضه انرژی نیز به شمار می‌رود.

وابستگی شدید چین به مسیرهای دریایی سنتی ـ به‌ویژه تنگه‌های هرمز و باب‌المندب ـ این کشور را در برابر اختلالات منطقه‌ای یا محاصرهٔ احتمالی در زمان بحران آسیب‌پذیر می‌سازد.

بنابراین، مسیرهای زمینی از طریق ایران، جایگزینی راهبردی و کاهندهٔ این خطرات فراهم می‌آورند و انعطاف‌پذیری زنجیره تأمین انرژی چین را افزایش می‌دهند. این مسئله پکن را به ارائهٔ حمایت‌های اقتصادی و فنی بیشتر به تهران سوق داده تا تداوم این مسیرهای حیاتی تضمین شود.

___________________

موازنه‌های منطقه‌ای

چالش توازن منطقه‌ای و جذب همگان:

روسیه و چین با چالش ظریفی در حفظ توازن روابط خود با ایران روبه‌رو هستند؛ بی‌آن‌که به روابط حیاتی‌شان با قدرت‌های منطقه‌ای چون ترکیه و عربستان آسیب بزنند.

این ملاحظات پیچیده سبب شده حمایت مسکو و پکن از تهران تاکتیکی و محدود باقی بماند، و نشانگر اهتمام آن‌ها به حفظ منافع گسترده‌ترشان در منطقه و پرهیز از تنش‌هایی است که ممکن است شبکهٔ روابطشان را تهدید کند.

سیاست عدم جانبداری:

روسیه و چین تمایل دارند که در برابر رقابت‌های منطقه‌ای خاورمیانه، به‌ویژه میان ایران، ترکیه و عربستان سعودی، سیاست «عدم جانبداری» را با دقت حفظ کنند.

هدف این سیاست، حفظ روابط متوازن با تمامی بازیگران منطقه‌ای است تا از یک‌سو منافع مشترک تقویت شود و از سوی دیگر خطرات احتمالی به حداقل برسد.

این توازن حساس، مانع از شکل‌گیری اتحادهای صلب و مطلق می‌شود و رابطه با ایران را به چارچوبی گسترده‌تر و پیچیده‌تر در سطح منطقه گره می‌زند.

رویارویی با اسرائیل و پیامدهای آن:

درگیری نظامی فزاینده میان ایران و اسرائیل، مرزهای واقعی این «اتحاد» را آشکار کرده است؛ چرا که این وضعیت، احساس انزوا در تهران را تشدید و پرسش‌هایی جدی درباره ماهیت و آینده حمایت‌ها از سوی مسکو و پکن مطرح کرده است.

نگرانی از «سقوط دولت» ایران:

روسیه و چین به‌خوبی واقف‌اند که فروپاشی نظام سیاسی ایران یا جایگزینی آن با رژیمی نزدیک به غرب، فاجعه‌ای راهبردی برای منافعشان در پی خواهد داشت. چنین سناریویی می‌تواند خلأ عظیم امنیتی ایجاد کرده و منطقه را دستخوش بی‌ثباتی گسترده کند، که نهایتاً مسیر انتقال انرژی حیاتی را به‌طور جدی تهدید می‌کند.

با تشدید تقابل ایران با اسرائیل، نگرانی مسکو و پکن از آن‌چه ممکن است به فروغلتیدن ایران به هرج‌ومرج و بازگشت نفوذ غرب به منطقه بینجامد، افزایش یافته است.

با این حال، هر دو پایتخت تاکنون از هرگونه مداخله مستقیم پرهیز کرده‌اند؛ زیرا نمی‌خواهند وارد منازعه‌ای گسترده‌تر شوند.

این احتیاط، بازتاب اولویت دادن به ثبات منطقه‌ای است، ولو آن‌که به قیمت محدودسازی سطح حمایت از تهران تمام شود.

فقدان حمایت نظامی مستقیم:

رویارویی فزاینده میان ایران و اسرائیل، به‌نوعی آزمون عملی برای سنجش کیفیت روابط تهران با مسکو و پکن تبدیل شده است.

تا این لحظه، چین و روسیه به موضع‌گیری‌های سیاسی محتاطانه بسنده کرده‌اند، و علی‌رغم آن‌که درگیری‌ها به مرحله‌ای بی‌سابقه رسیده ــ از جمله هدف قرار گرفتن تأسیسات نظامی و هسته‌ای ایران، و پاسخ متقابل تهران به تأسیسات راهبردی اسرائیل ــ اما هیچ‌گونه حمایت نظامی مستقیم از سوی این دو قدرت ارائه نشده است.

این رویکرد محتاطانه، بر این نکته تأکید دارد که سقف این اتحادها در حفظ منافع متقابل با غرب تعریف شده است. چین نگران مختل شدن مسیرهای تجاری و انرژی‌اش از خلیج فارس است، و روسیه نیز نمی‌خواهد در برهه‌ی حساس جنگ اوکراین، اسرائیل یا ایالات متحده را تحریک کند.

این ملاحظات، کارایی و تأثیرگذاری حمایت عملی از تهران را به‌طور چشم‌گیری کاهش می‌دهد.

تعمیق انزوای ایران و تأثیر آن بر اعتماد:

هرچه رویارویی ایران با اسرائیل شدت می‌گیرد و در عین حال خبری از حمایت عملی و ملموس روسیه و چین نیست، تهران بیشتر به ماهیت شکننده و تاکتیکی روابطش با مسکو و پکن پی می‌برد. این وضعیت، حس انزوای ایران را تعمیق می‌بخشد و اعتمادش به این محور سه‌جانبه را کاهش می‌دهد.

در نتیجه، ممکن است ایران بیش از پیش به‌دنبال ایجاد ائتلاف‌های منطقه‌ای تازه برآید یا حتی بار دیگر به‌سوی مسیرهای گفت‌وگو با غرب بازگردد تا فشارهای فزاینده را کاهش دهد.

افزایش احتیاط چین و تأثیر آن بر سرمایه‌گذاری‌ها:

حملات اسرائیل به‌طور مستقیم برخی از پروژه‌های حیاتی چین در ایران را تهدید کرده‌اند؛ از جمله خط راه‌آهن تهران ـ بندرعباس.

در پی این تهدیدها، پکن رویکرد محتاطانه‌تری در قبال روابط خود با تهران در پیش گرفته و آن را به چارچوبی صرفاً اقتصادی محدود کرده است؛ چراکه نمی‌خواهد درگیر نزاعی نظامی شود که می‌تواند ثبات کلی ابتکار «کمربند و جاده» را به خطر اندازد.

این احتیاط فزاینده، بازتاب نگرانی چین از تأثیر احتمالی تنش‌های منطقه‌ای بر سرمایه‌گذاری‌های بزرگ و منافع بلندمدتش در منطقه است.

سناریوهای محتمل آینده:

چند مسیر اصلی برای آینده‌ی روابط ایران با روسیه و چین وجود دارد که هریک تحت تأثیر تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی قابل تغییر است:

۱. تداوم رابطه‌ی تاکتیکی

بر پایه‌ی این سناریو، وضعیت موجود ادامه خواهد یافت. حمایت‌های سیاسی علنی از ایران پابرجا می‌ماند، اما بدون ورود به حوزه‌ی حمایت نظامی مستقیم.

در این چارچوب، مسکو و پکن از تداوم نقش ایران به‌عنوان «خار در گلوی غرب» بهره‌برداری می‌کنند، بی‌آنکه خود را درگیر خطرات یک تقابل تمام‌عیار کنند. این سناریو بازتابگر ماهیت عمل‌گرایانه (پراگماتیستی) روابط سه‌جانبه است.

۲. افزایش حمایت اضطراری از ایران

اگر رویارویی کنونی با اسرائیل به جنگی منطقه‌ای تبدیل شود که به‌راستی بقای نظام ایران را تهدید کند، آنگاه ممکن است مسکو و پکن ناچار شوند سطح حمایت خود از تهران را افزایش دهند.

این حمایت می‌تواند شامل کمک‌های اقتصادی فوری یا ارسال تسلیحات پیشرفته باشد؛ با هدف جلوگیری از فروپاشی کامل ایران و افتادن آن در مدار نفوذ غرب.

با این حال، حتی در چنین وضعیتی نیز، حمایت‌ها به‌گونه‌ای تنظیم خواهد شد که از تقابل مستقیم با ایالات متحده پرهیز شود؛ زیرا هیچ‌یک از دو کشور مایل به تعهد استراتژیک گسترده نیستند که منافعشان با غرب را تهدید کند.

۳. فروپاشی اتحاد

این سناریو، خطرناک‌ترین برای ایران اما از نظر تحلیل‌گران، محتمل‌ترین گزینه در میان‌مدت است. پایان اتحاد سه‌جانبه.

اگر مذاکرات جدید هسته‌ای میان ایران و غرب به توافقی موفق منتهی شود، یا اگر در ساختار قدرت سیاسی ایران تغییرات بنیادی رخ دهد، آنگاه چین و روسیه به‌سرعت از این شراکت فاصله خواهند گرفت.

روسیه به بازآرایی اولویت‌هایش در جبهه اوکراین خواهد پرداخت، و چین تمرکزش را بر حفظ روابط باثبات با بازارهای غربی و کشورهای عربی خلیج فارس معطوف خواهد کرد.

اتحاد منافع، نه اتحاد اصول:

در پایان، این تحلیل روشن می‌سازد که روابط سه‌جانبه‌ی ایران، روسیه و چین، نه بر پایه اصولی استوار، بلکه بر منافع تاکتیکی و مقطعی بنا شده است.

درحالی‌که مسکو و پکن از ایران به‌عنوان اهرمی برای فشار بر غرب و تأمین منافع نفتی خود بهره می‌برند، تعهدات امنیتی آن‌ها نسبت به تهران بسیار محدود، محتاطانه و مشروط است.

این واقعیت، به‌ویژه در متن درگیری فزاینده ایران و اسرائیل، بیش‌ازپیش آشکار شده است.

منابع اصلی:

• سازمان دیده‌بان حقوق بشر (HRW)

• سازمان عفو بین‌الملل

• سازمان ملل متحد

• بانک جهانی

• صندوق بین‌المللی پول

• وزارت خارجه ایالات متحده

• اسناد شورای امنیت سازمان ملل

• گروه بین‌المللی بحران

• پایگاه ریاست‌جمهوری روسیه / کرملین

• شورای روابط خارجی

• مؤسسه حقوقی Herbert Smith Freehills

• هفته‌نامه دفاعی Jane’s

• سازمان همکاری شانگهای

منبع: الجزیره