{اروپا اصول خود را کنار گذاشت تا به رئیسجمهوری که حتی نمیداند این اصول وجود دارند، تملق کنند}
نویسنده: الدَار مامِدُف (Eldar Mamedov )
۲۳ جون ۲۰۲۵
——————-
پاسخ اتحادیه اروپا به حملات آمریکا به ایران در شنبه گذشته بیش از آنکه فقط تظاهر به ریاکاری را نشان دهد، تنزل چنان عمیقی از وابستگی و تسلیم را فاش کرد که پایتختهای اروپایی اکنون عمداً هم قوانین بینالملل و هم منافع راهبردی خود را تضعیف میکنند.
بیانیه سه کشور اروپایی E3، که توسط صدر اعظم آلمان فریدریش مرتس، نخست وزیر بریتانیا کیر استارمر و رئیسجمهور فرانسه امانوئل ماکرون امضا شد، پس از بیانیههای مشابه رئیس کمیسیون اروپا اورزولا فن درلاین و نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی کایا کالاس، به خوبی این تسلیم را خلاصه میکند.
این سه کشور اروپایی حمایت خود را از امنیت اسرائیل تأیید کردند — و فقط اسرائیل — انگار که سایر کشورها در خاورمیانه مستحق امنیت نیستند. آنها تکرار کردند که ایران «هرگز نباید سلاح هستهای داشته باشد» و حملات آمریکا به تأسیسات هستهای ایران را تایید کردند، با وجود نتایج متعدد آژانس بینالمللی انرژی اتمی و جامعه اطلاعاتی آمریکا که نشان میدهد ایران در حال حاضر یا حداقل پیش از حمله شنبه، روی تسلیح هستهای کار نمیکرده است.
در حالتی به واقع «اورولی»، E3 از تهران خواست که «مذاکراتی را آغاز کند که به توافقی منجر شود که همه نگرانیهای مرتبط با برنامه هستهایاش را پوشش دهد» — در حالی که ایران دقیقا روز جمعه، یک روز قبل از حمله آمریکا، مشغول همین مذاکرات با وزیران خارجه E3 بود — و همچنین آماده ادامه مذاکرات با آمریکا در عمان بود، پیش از آنکه اسرائیل یک هفته قبل جنگ را آغاز کند. در واقع، تصمیم بیشرمانه اسرائیل برای خرابکاری در دیپلماسی آمریکا و ایران دقیقاً دلیلی است که برخلاف آنچه اکنون E3 میگوید، ایران به اندازه کافی جدی به مذاکرات پایبند بوده و امکان رسیدن به توافق جدیدی واقعی بوده است.
زمانبندی حملات آمریکا — پس از تلاشهای دیپلماتیک E3 و ایران — ادعای E3 مبنی بر اینکه مسئولیت اکنون بر عهده تهران است تا مذاکرات را از سر بگیرد، را به تمسخر میگیرد. این مسئله باعث شد وزیر خارجه ایران عباس عراقچی بپرسد: «چگونه ایران میتواند به چیزی بازگردد که هرگز ترک نکرده، بلکه منفجرش کرده است؟»
از همه بدتر، اتحادیه اروپا از پذیرش آنچه نخستوزیر سابق سویدن کارل بیلت صریحاً اعلام کرده خودداری کرد: حمله آمریکا یک نقض آشکار قوانین بینالملل بود. منشور سازمان ملل استفاده از زور را جز در دفاع از حمله قریبالوقوع یا با مجوز شورای امنیت ممنوع میداند — که هیچکدام در این مورد صدق نمیکند. با این حال، رهبری کنونی اتحادیه اروپا که در محکومیت نقض حاکمیت اوکراین توسط روسیه بسیار پرصداست، به طرز مشهودی وقتی واشنگتن یا اورشلیم همین کار را میکنند، ساکت میماند.
این ریاکاری تنها تظاهر اخلاقی اتحادیه اروپا را نشان نمیدهد — بلکه اساس قوانین بینالملل و آنچه «نظام بینالمللی مبتنی بر قواعد» خوانده میشود را تضعیف میکند. با مشروعیتبخشی به «حق قدرتمندان» برای جنگهای پیشدستانه، اتحادیه اروپا به شدت از حمایت اوکراین میکاهد و سرویسی ارائه میدهد که دشمنان اوکراین حتماً از آن بهره خواهند برد. اگر حملات پیشدستانه برای آمریکا و اسرائیل مجاز باشد، چرا برای روسیه، چین یا هر قدرت دیگری که «تهدید» ادعا میکند، نباشد؟ چرا کشورهای جنوب جهانی باید به درخواستهای کیف به منشور سازمان ملل اعتماد کنند وقتی خود اروپا تخلفات آشکار قدرتهای غربی را توجیه میکند؟
بدتر از همه، این وابستگی اروپا اثربخشی راهبردی ندارد. هنوز هیچ سندی مبنی بر اینکه دولت ترامپ پیش از حمله به ایران متحدان اروپاییاش را مطلع کرده باشد، منتشر نشده است، که اگر چنین باشد، نشانه تحقیر آشکار دولت ترامپ نسبت به متحدان اصلی خود در ناتو است که سپس با عجله و بدون فکر از نقض قوانین بینالملل توسط واشنگتن دفاع میکنند.
زمان این واقعه بسیار قابل توجه است. روزهایی پیش از نشست مهم ناتو، این ماجرا تأیید میکند آنچه ناظران جدی میدانستند: تسلیم اروپا نه احترام میآورد و نه پاسخ متقابل از واشنگتن دریافت میکند. ظاهراً دولت ترامپ حتی با E3 مشورت نکرد، با وجود اینکه آنها هنوز درگیر دیپلماسی با ایران بودند — این ثابت میکند سیاستگذاران آمریکایی اروپا را نه شریک، بلکه نوکرهایی میدانند که هر زمان بخواهند میتوانند نادیدهشان بگیرند. این وضعیت فضای نشست ناتو را مسموم میکند، جایی که رهبران اروپایی دوباره خواستار «اتحاد ترانسآتلانتیک» میشوند و در عین حال جایگاه خود را به عنوان تابعان کمارزش واشنگتن میپذیرند.
اما تراژدی عمیقتر این است که رهبران اروپا خود نیز این وابستگی را درونی کردهاند. آنها قوانین بینالملل را نه برای منافع ملموس، بلکه به خاطر اطاعت رفلکسی زیر پا میگذارند — عادتی که جایگاه جهانی اروپا را تضعیف میکند و بدترین انگیزههای واشنگتن و اورشلیم را جسور میسازد. این تفاوت بزرگی با زمان نزدیک شدن به آخرین جنگ انتخابی آمریکا دارد. آن زمان رهبران فرانسه و آلمان شهامت و بینش کافی داشتند تا به حمله جورج بوش به عراق در ۲۰۰۳ مخالفت کنند. اما در سال ۲۰۲۵، صدر اعظم نئوکون محافظهکار آلمان، مرتس، با اشتیاق حملات غیرقانونی اسرائیل به ایران را به عنوان «کار کثیف» ضروری به نمایندگی از «غرب» تأیید میکند.
گسترش جنگ در خاورمیانه باید زنگ هشداری باشد: با توجه به نزدیکی جغرافیایی اروپا به خاورمیانه، تبعات آن شامل مهاجرتهای احتمالی جدید، تهدیدات تروریستی و شوکهای انرژی خواهد بود که به شدت اروپا را بیثبات خواهد کرد. با توجه به این اهمیت، اگر اروپا اکنون منافع خود را مطرح نکند، چه زمانی این کار را خواهد کرد؟ وقتی واشنگتن و اورشلیم یکطرفه آن را وارد جنگ بیپایان دیگری در خاورمیانه کنند؟ وقتی حمله غیرقانونی بعدی یک کشور سوم را هدف قرار دهد؟ نوکری به هیچ وجه سود ندارد — بلکه فقط تنزل میآورد.
⸻
الدَار مامِدُف، کارشناس سیاست خارجی مستقر در بروکسل و پژوهشگر غیرمقیم مؤسسه کوئینسی است.
دیدگاههای نویسنده لزوماً منعکسکننده دیدگاههای مؤسسه کوئینسی یا همکارانش نیست.

