جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

آیا پاکستان در بمباران ایران به ایالات متحده یاری رساند؟

۹ جولای ۲۰۲۵

نویسندگان: سانیه منیر و ساروچ آریال

منبع: نشنال اینترست

—————————

پاکستان، چرخش تلخ و پنهان‌کارانه‌ای را در برابر چشم جهان رقم زد: با زبان تند، حملات هوایی آمریکا علیه تأسیسات غنی‌سازی ایران را محکوم کرد، اما در خلوت، در تدوین آنان نقش داشت—روایتی از تضاد میان نمایش همبستگی اسلامی و نیاز آشکار به همراهی استراتژیک با واشینگتن.

پیرو بمباران هوایی تأسیسات غنی‌سازی ایران در ۲۲ جون ۲۰۲۵، دستگاه دیپلماسی پاکستان در گردبادی از اندوه و تناقض قرار گرفت؛ هرچند دولت در صحنه عمومی با لحنی شدید از این حملات به‌عنوان نقض حق حاکمیت ملی و قوانین بین‌المللی یاد کرد—و همدلانه به پیوندهای دیرپای فرهنگی، مذهبی و منطقه‌ای اشاره نمود—اما در خلوت، مؤید آن بود که اسلام‌آباد همچنان از گذرگاه‌های هوایی، اشتراک اطلاعات و حمایت‌های لوژستیکی خود برای تسهیل عملیات آمریکایی بهره برده است.

-ریشه‌های دوگانگی

این دوگانگی اندیشه، پاکستان را در منگنهٔ میان دو هدف بنیادین قرار داده: حفظ اعتبار به‌عنوان بازوی گفتمانی امت اسلامی و تامین امنیت و توسعه اقتصادی در جهانی آشفته. از نخستین روزهای تشکیل کشور، نخبگان پاکستانی، تهران را به‌مثابه متحدی فرهنگی و مذهبی تلقی کرده و خود را نمایندهٔ حقوق مسلمانان—از فلسطین تا اویغورهای چین—معرفی نموده‌اند، موضعی که آنان را در افق جهان اسلام مشروع و محبوب ساخت.

اما در سوی دیگر، موفقیت‌های پاکستان در مهار شورش‌های داخلی و مقابله با گروه‌هایی مانند «تحریک طالبان پاکستان» و «جیش‌العَدْل»، مرهون حمایت مستقیم نظامی، تبادل اطلاعاتی و انتقال فناوری از سوی ایالات متحده بوده است. این روابط، مانند دو لبهٔ پولادین، میان اعتبار اسلامی و امنیت روزمره نوسان می‌کند.

-بمباران ۲۲ جون؛ نقطهٔ انفجار

حملاتِ ۲۲ جون، تعادل شکنندهٔ این بازی را برهم زد. دولت پاکستان با زبان حق‌طلبانه‌ای حملات را غیرقانونی‌ترین رخداد منطقه‌ای پس از تبادل راکتی مرز ایران-پاکستان در ۲۰۲۴ خواند و خواهان جلسهٔ اضطراری شورای امنیت شد. سفیر شفقات علی‌خان، با اعلام ایستادگی «صلب و بی‌تزلزل پاکستان در همبستگی با مردم ایران»، و پخش مراسم‌های شهید شدن در تلویزیون‌های ملی، پیمانی لفظی را با افکار عمومی برقرار کرد.

-جدال میان گفتار و کردار

اما در پشت پرده، روایت متفاوتی روایت شد: پاکستان—اگرچه منکر شد، اما منابعی نزدیک به دولت‌ تاکیدی می‌کنند که دسترسی به فضایی که برای پروازهای سوخت‌رسانی و شناسایی آمریکا داده شده، به‌مثابه کاتالیزوری برای پیش‌برد حملات، در مسیر منطقی مهار شورش‌های جنوب‌شرقی و تشدید تنش‌های مرزی در بلوچستان تعبیر شده بود. این حمایت‌ها بر حسب پروتکل‌های ضدتروریسم دورهٔ ترامپ تکوین یافته بودند—پروتکل‌هایی که راولپندی آن را عامل بازدارنده‌ای مهم برای خنثی‌سازی تهدید علیه تاسیسات چین‌-پاکستان و عملیات‌های خرابکارانه می‌دانست.

-واکنش شدید تهران

این همخوانی فرضی میان اظهارات رسمی پاکستان و اقدامات عملی آن در تهران بازتاب گسترده‌ای یافت. فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، محکومیت‌های اسلام‌آباد را نمایشی و پوششی برای «هم‌دستی در تجاوز» دانستند، و رسانه‌های ایران با نقل‌قول از منابع ناشناس سپاه، عنوان کردند که «فضای هوایی و اطلاعات پاکستان برای هدف قرار دادن سالن‌های زیرزمینی سانتریفیوژ نطنز حیاتی بوده است». همچنین، مطرح‌شدن ادعای مبنی بر وعدهٔ واکنش هسته‌ای علیه تهدید آمریکا یا اسرائیل با شدت تکذیب شد؛ واکنشی که اسلام‌آباد آن را «کاذب» و «غیرمسئولانه» خواند.

در پی این تنش، ایران تعداد نیروهای سرحدی را افزایش داد تا از ورود «تروریست‌ها» جلوگیری نماید—واکنشی که می‌تواند به فروپاشی ساختار همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی ۵۶۰ مایلی میان دو کشور بینجامد.

-حساب سرد اسلام‌آباد

از منظر دولت پاکستان، حفاظت از فضای استراتژیک کشور تابعی از روابط متعادل با ایالات متحده است. نهاد امنیت ملی اسلام‌آباد با استناد به انرژی بحران‌زده و وابستگی مالی کشور به حمایت بین‌المللی، این همکاری اطلاعاتی و پشتیبانی را خط قرمزی می‌داند؛ چون تضعیف روابط با واشینگتن ممکن است جنبش‌های شورشی را جسورتر کرده، امنیت شکنندهٔ بلوچستان را دچار سقوط شدید نماید—چنانچه در سال‌های ۲۰۰۸–۲۰۰۹ بارها پیش آمد.

چالش بازسازی اعتماد

اما هزینهٔ چنین رویکردی، ضربه زدن به اعتبار اسلام‌آباد در صحنهٔ مسلمانان و متحدان منطقه‌ای همچون عربستان و امارات است. این کشورها، که خود در تقابل میان حمایت از اهل سنت و ارتباط تنگاتنگ با آمریکا قرار دارند، پاکستان را به خطررفتگی موازنه‌ای نسبت به تهران هشدار داده‌اند—هشدارهایی که با واکنش محتاطانهٔ چین در برابر پروژه‌ی CPEC همراه بوده است.

-نقشهٔ راه: میانجی‌گری و انسانیت

راه خروج، از منظر کارشناسان، دیپلماسی واقع‌بینانه و ملموس است. پاکستان می‌تواند دوشادوش صداقت و شفافیت، پیش‌نهاد میانجی‌گری چندجانبه برای کاستن از تنش آمریکا–ایران ارائه دهد؛ متنی که با تأکید بر بی‌طرفی ایران‌گرایانه آن، اعتماد دو طرف را به سوی خود جلب کند.

در کنار این، پاکستان با باز کردن گذرگاه زمینی برای ارسال کمک‌های صحی و غذایی از ایران به مناطق تحت فشار تحریم‌های آمریکا، می‌تواند همبستگی واقعی خود را آشکار و نقشی ملموس در دفاع از مردم ایران ایفا نماید—نقشی که نه در کلام، بلکه در عمل نمایان است.

-مخاطرات و تعادل راهبردی

بی‌گمان، چنین برنامه‌هایی تحول‌آفرین خواهند بود، اما بی‌خطر نیستند: مخالفت قدرت‌های خلیجی، واکنش محتاطانهٔ چین و واکنش احتمالی واشینگتن، موانعی واقع‌گرایانه هستند که در برابر دیپلماسی نوپا قد علم خواهند کرد.

-نتیجه

در عالمی که دوگانگی میان اخلاق سیاسی و امنیت ملی روزافزون آشکار است، پاکستان در نقطهٔ تقاطع سیاست و واقعیت قرار گرفته است. آیا می‌تواند همبستگی با ایران را به‌صورت آشکار به‌پیش برد و همزمان سنگری انعطاف‌ناپذیر با متحدان امنیتی‌ اش حفظ کند؟ پاسخ این سوال، در توانایی اسلام‌آباد برای تلفیق اصول و عمل، در قالب ابتکارهای میانجی‌گری و اقدامات انسان‌دوستانه، رقم خواهد خورد.

اگر این سناریو محقق شود، پاکستان بار دیگر جایگاهش را به‌عنوان صدای موثر امت مسلمان و میانجی معتمد میان قدرت‌های جهانی بازخواهد یافت. اگر نتواند، اما، احتمالاً میان شمشیر انتقاد داخلی و نیز بی‌اعتمادی خارجی گرفتار خواهد آمد و مخاطرهٔ سقوط به میدان ضعف و بی‌تاثیری را تجربه خواهد کرد.

————————

دربارهٔ نویسندگان: سانیه منیر و ساروچ آریال

سانیه منیر پژوهشگر فوق‌دکترای دانشگاه «سواس» (SOAS)، دانشگاه لندن است. حوزه‌های تخصصی او شامل حکومت و سیاست، حقوق اقلیت‌ها، اجرای قوانین مرتبط با توهین به مقدسات، و قانون‌گذاری حمایتی از حقوق زنان می‌باشد. وی پیش‌تر به‌عنوان استاد علوم اجتماعی تلفیقی در دانشگاه لاهور تدریس کرده است. سانیه منیر دارای مدرک دکترای تخصصی در علوم اجتماعی بوده و تحصیلات تکمیلی خود را به‌صورت مشترک از دانشگاه رویال هالووی لندن به پایان رسانده است.

ساروچ آریال استاد دانشگاه وارسا در پولند است. حوزهٔ پژوهشی وی شامل جایگاه کشورهای کوچک در روابط بین‌الملل، پویایی‌های امنیتی در جنوب آسیا—به‌ویژه روابط هند و چین—سیاست خارجی هند، مطالعات منطقه‌ای و پیچیدگی‌های امنیتی در حوزهٔ جنوب آسیا می‌باشد. او دروسی مرتبط با این زمینه‌ها را تدریس کرده و مقالات علمی متعددی منتشر نموده است. دو اثر تالیفی وی با عناوین هند و آسیای مرکزی در دوران پس از جنگ سرد: ابعاد امنیتی، اقتصادی و فرهنگی-اجتماعی و نپال و قدرت‌های بزرگ در هیمالیا: دولت کوچک در روابط بین‌الملل توسط انتشارات روتلج (Routledge) منتشر شده‌اند.

وی همچنین برندهٔ جایزهٔ «دانشمند جوان» از سوی وزارت آموزش عالی پولند و نامزد جایزهٔ بهترین پژوهشگر از سوی نخست‌وزیر در شاخهٔ روابط بین‌الملل بوده و در حال حاضر، به‌عنوان پژوهشگر مهمان در مدرسهٔ آسیای-اقیانوسیه «کرال بل» در دانشگاه ملی استرالیا مشغول به فعالیت است