(هنر معامله ممکن است نتیجهای برخلاف هدف مورد نظر ترامپ در قبال رئیسجمهور روسیه بهدنبال داشته باشد. دلایل آن را در ادامه میخوانید.)
نویسنده: جنیفر کاواناگ
۱۵ جولای ۲۰۲۵
منبع: Responsible Statecraft
———————————-
در شش ماه نخست از دوره دوم ریاست جمهوری اش، دونالد ترامپ نشان داده است که به سه چیز علاقه خاصی دارد: معاملهگری، تعرفه، و اولتیماتوم.
او روز دوشنبه در دفتر بیضیشکل کاخ سفید و در کنار «مارک روتِه»، دبیرکل ناتو، موفق شد هر سه علاقهاش را در یک حرکت ترکیب کند. لحظاتی پس از آنکه دو رهبر اعلام کردند کمک نظامی جدیدی به اوکراین ارسال خواهد شد، ترامپ ضربالاجلی ۵۰ روزه برای «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه تعیین کرد تا با آتشبس موافقت کند.
او به خبرنگاران گفت:
«اگر تا ۵۰ روز دیگر توافقی حاصل نشود، ما تعرفههای ثانویه اعمال خواهیم کرد.»
با این حال، این تهدید به احتمال زیاد محاسبات پوتین را تغییر نخواهد داد و به پایان زودهنگام جنگ نیز نخواهد انجامید.
در عوض، این ضربالاجل احتمالاً باعث خواهد شد خود ترامپ در تنگنا قرار گیرد؛ انعطافپذیریاش محدود شود؛ و روند دستیابی به توافقی که آرزویش را دارد دشوارتر گردد. در نتیجه، نه تنها آمریکا به اهدافش نخواهد رسید، بلکه ممکن است منافع ملی آن نیز آسیب ببیند.
ترامپ به طور مبهم از تعرفههای ثانویه علیه روسیه صحبت کرد، بدون اینکه روشن کند آیا منظورش تعرفه مستقیم بر واردات روسی به ایالات متحده است یا تحریمهای ثانویه علیه کشورهایی است که با روسیه تجارت میکنند—یا ترکیبی از هر دو.
صرفنظر از جزئیات، باید گفت تهدید به مجازات اقتصادی به احتمال بسیار کم پوتین را مرعوب خواهد کرد یا او را به قبول آتشبس زودهنگام وادار میسازد.
اگر منظور ترامپ از تهدیدش، اعمال تعرفه بر تجارت مستقیم آمریکا با روسیه باشد، این تهدید در واقع پوچ است.
چراکه آمریکا در سال ۲۰۲۴ تنها حدود ۳ میلیارد دالر کالا از روسیه وارد کرده است؛ رقمی ناچیز که تعرفهگذاری بر آن عملاً هزینهای به روسیه تحمیل نمیکند.
اگر منظور او، تحریم یا مجازات اقتصادی کشورهایی نظیر چین، هند یا اتحادیه اروپا است که از روسیه نفت یا دیگر کالاها میخرند، آنگاه پیامدها میتواند برای روسیه مهمتر باشد—البته اگر ترامپ واقعاً آن را اجرا کند.
اما چنین اقدامی پیامدهای سیاسی و اقتصادی قابلتوجهی برای خود آمریکا خواهد داشت که نهتنها اعتبار تهدید ترامپ را تضعیف میکند، بلکه اثربخشی آن را نیز کاهش میدهد.
برای مثال، چنین سیاستی میتواند مذاکرات جاری آمریکا با شرکای تجاریاش را دچار اخلال کند، به اقتصاد آمریکا فشار وارد آورد، و در نهایت، ترامپ را وادار به مجازات متحدان امنیتی حیاتی واشنگتن مانند هند و اروپا سازد.
به همین دلیل، ایالات متحده در گذشته تنها بهصورت محدود و گزینشی از تحریمهای ثانویه استفاده کرده—بیشتر علیه دشمنان، نه متحدان.
افزون بر آن، هیچ تضمینی وجود ندارد که چنین تحریمهایی بتواند درآمدهای روسیه را قطع کند.
مسکو طی سه سال گذشته نشان داده که توانایی بالایی در دور زدن فشارهای اقتصادی آمریکا و اروپا دارد؛ از جمله با استفاده از ناوگان سایه و انتقالات مالی غیررسمی.
مهمتر از همه اینکه، اقتصاد روسیه تاکنون مقاومت قابلتوجهی در برابر ابزارهای اقتصادی آمریکا نشان داده است، و هیچ دلیلی وجود ندارد که این بار تفاوتی ایجاد شود.
شاخص بورس روسیه پس از اعلام ترامپ حدود ۳ درصد رشد کرد—نشانهای از آنکه سرمایهگذاران روسی نیز این تهدید را جدی نگرفتهاند.
اگر اهرمهای اقتصادی ترامپ نتوانند پوتین را وادار به سازش کنند، ابزارهای نظامی او حتی از آن هم ضعیفترند.
پوتین اکنون دست بالا را در میدان نبرد دارد، و کمک نظامی جدیدی که طبق طرح ترامپ قرار است از طریق ناتو به اوکراین برسد، بعید است این وضعیت را تغییر دهد.
تجهیزاتی که اروپا میتواند به سرعت و یا از انبارهای موجود به اوکراین ارسال کند، از نظر تعداد محدود و از لحاظ نوع هم معمولاً دفاعی و نه تهاجمیاند.
پس از بیش از سه سال جنگ، نه آمریکا و نه اروپا ذخایر تسلیحاتی عمیقی ندارند. خرید تجهیزات جدید زمانبر خواهد بود و تا زمان رسیدن آنها، کمکی به نیروهای اوکراینی در میدان جنگ نخواهد کرد.
سیستم هایی مانند پاتریوت بیشتر برای دفاع از غیرنظامیان در شهرها به کار میآیند، اما توان رزمی ارتش اوکراین در خط مقدم را تقویت نخواهند کرد.
پیشروی نظامی روسیه در تابستان و ادامه حملات راکتی نشان میدهد که پوتین اعتماد بهنفس کامل به توان نظامیاش دارد—و کمک نظامی روز دوشنبه این معادله را تغییر نخواهد داد.
در نهایت، این ضربالاجل ترامپ، همانند تهدیدات پیشین او، بعید است که در تصمیمگیری پوتین تأثیری بگذارد یا روند جنگ را تغییر دهد.
پوتین حاضر نیست پیش از دستیابی به اهداف کلیدیاش جنگ را متوقف کند یا صرفاً بهدلیل ضربالاجل مصنوعی تحمیلشده از سوی آمریکا به توافقی ناقص تن دهد—بهویژه حالا که همچنان در موضع برتری نظامی است.
مانند هر کشور درگیر در جنگ، روسیه نیز تا زمانی که احساس کند میتواند با ادامه نبرد منافع بیشتری بهدست آورد، حاضر به صلح نخواهد شد.
در واقع، تهدیدهای ترامپ ممکن است برعکس عمل کرده، پوتین را سرسختتر کند و کانالهای تازهگشودهشده دیپلماتیک میان آمریکا و روسیه را به خطر اندازد.
همچنین، این رویکرد اعتبار ترامپ بهعنوان میانجی را کاهش داده و انعطافپذیری او را در مذاکرات بعدی با روسیه و اوکراین محدود میسازد.
وقتی این ۵۰ روز به پایان برسد و پوتین همچنان حاضر به آتشبس نباشد، ترامپ با دو انتخاب ناخوشایند روبهرو خواهد شد: یا از تهدید خود عقبنشینی کند و ضعیف جلوه کند، یا اقداماتی اقتصادی انجام دهد که به آمریکا آسیب بزند، متحدانش را برنجاند، و صلح را دورتر از دسترس سازد.
با این حال، کورسوی امیدی وجود دارد:
پایان این ضربالاجل با آغاز پاییز و پایان تدریجی حملهی تابستانی روسیه همزمان خواهد شد. اگر پوتین احساس کند که به بخش زیادی از اهدافش دست یافته، شاید مایل به توافقی باشد که به جنگ پایان دهد.
اگر چنین فرصتی پیش آید—که بیشتر نتیجهی شرایط میدانی خواهد بود، نه ضربالاجل ترامپ—ایالات متحده باید برای بهرهگیری از آن آماده باشد.
این آمادگی شامل افزایش گفتگوهای مستقیم با روسیه (حتی در سطح کارشناسی) و تشویق به مذاکرات مستقیم میان روسیه و اوکراین است.
پایان دادن به جنگ اوکراین بسیار دشوارتر از تعیین اولتیماتوم است—اما ممکن است راهی برای صلح به طور طبیعی پدیدار شود. واشنگتن باید برای آن لحظه آماده باشد.

