*India–Middle East–Europe Corridor}
دالان هند–خاورمیانه–اروپا}
نویسنده: سلیمان کاران
۶ اگست ۲۰۲۵
منبع: The Cradle
—————————-
دالان هند–خاورمیانه–اروپا (IMEC)، یک طرح تجاری تحت حمایت آمریکا که در اوایل سال ۲۰۲۴ احیا شد، از همان ابتدا با تناقضات بنیادین مواجه بود. اما پس از جنگ اسرائیل علیه ایران و نسلکشی مداوم در غزه، اکنون این دالان با موانع سیاسی و زیرساختی غیرقابلعبوری روبهروست.
در فبروری ۲۰۲۵، هنگام سفر نخستوزیر هند، نارندرا مودی، به واشنگتن، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در مورد IMEC گفت:
«ما توافق کردیم که برای ساخت یکی از بزرگترین مسیرهای تجاری تاریخ با یکدیگر همکاری کنیم. این مسیر از هند به اسرائیل، به ایتالیا و سپس به ایالات متحده امتداد خواهد داشت – شرکای ما را با بنادر، راهآهن و کابلهای زیردریایی – به هم متصل خواهد کرد.»
در بیانیهای مشترک که در این دیدار صادر شد، اعلام گردید که ظرف شش ماه آینده، ذینفعان IMEC و گروه I2U2 (هند، اسرائیل، آمریکا و امارات) گرد هم خواهند آمد تا پروژههای جدیدی را اعلام کنند.
-دالانی متولد شده از تناقض
این همسویی، بازگشت کامل این دالان به دستور کار سیاست خارجی واشنگتن را نشان میدهد – اکنون با اغراقهای سبک ترامپ، اما همچنان ریشهدار در همان محاسبات امپریالیستی.
در زمان بیان این اظهارات، اسرائیل هنوز به ایران حمله نکرده بود و بمبافکنهای B-2 آمریکا تأسیسات هستهای ایران را هدف نگرفته بودند. همچنین هنوز درگیری نظامی میان هند و پاکستان رخ نداده بود.
IMEC که نخستینبار در اجلاس G20 دهلی نو در سال ۲۰۲۳ اعلام شد، به عنوان یک دالان اقتصادی تحولآفرین معرفی گردید که بنادر هند را از طریق امارات، عربستان، اردن و اسرائیل به اروپا متصل میکند در ظاهر، جایگزینی «کمربند و جاده» چین به نظر میرسید
از نظر ساختاری، IMEC از دو بخش تشکیل شده است: دالان شرقی که هند را از طریق دریا به خلیج فارس متصل میکند، و دالان شمالی که بنادر خلیج فارس را از طریق راهآهن و مسیرهای دریایی به اروپا متصل میسازد. این پیکربندی، ترجیح دهلی نو برای پروژههای زیرساختی در جغرافیای «نسبتاً باثبات» را منعکس میکند.
پروژه IMEC همچنین بخشی از طرح مشارکت جهانی زیرساخت و سرمایهگذاری (PGII) گروه G7 است که هدف آن جذب سرمایههای عمومی و خصوصی عظیم است – اگرچه مکانیسمهای تأمین مالی همچنان مبهم و اراده سیاسی در مورد آن نامطمئن است.
در واقعیت، IMEC یک نمایش ژئوپلیتیک ناتوان است. واشنگتن این پروژه را نماد همکاری اقتصادی و نوعی «چندجانبهگرایی» تحت رهبری آمریکا معرفی کرده، اما منطق زیربنایی آن هرگز با واقعیتهای منطقهای سازگار نبوده است. این دالان همواره ابزاری برای ایجاد شکاف – تلاشی ناامیدانه برای بازسازی نفوذ غربی با دور زدن ایران، منزویسازی چین و مجبور ساختن کشورهای عربی به عادیسازی با اسرائیل – بوده است.
-توهمات استراتژیک و تکهتکه شدن منطقه
هند، یکی از بنیانگذاران IMEC و حامی پرصدا، این دالان را فرصتی برای گسترش تجارت و نمایش بلندپروازیهای زیرساختی خود میدانست. اما نزدیکی دهلی به تلابیب، بهویژه در بحبوحه حملات بیرحمانه اسرائیل به غزه، بازیگران کلیدی غرب آسیا را منزجر کرده است.
امارات، عربستان و اردن – همه ذینفعان رسمی IMEC – اکنون تحت فشار افکار عمومی برای قطع همکاری با رژیم اشغالگر قرار دارند. تصور اینکه این کشورها در پروژهای سرمایهگذاری کنند که از خاک اسرائیل عبور میکند، آن هم در زمانی که تلابیب در حال بمباران ایران، یمن، سوریه و کشتار فلسطینیان است، بهشدت سمی و غیرقابل پذیرش شده است.
نقش اسرائیل به عنوان دروازه مدیترانهای IMEC اکنون بزرگترین نقطه ضعف این پروژه است. هیچ تبلیغ رسانهای غربی نمیتواند واقعیت تبدیل شدن تلابیب به یک «منفور جهانی» را پنهان کند. محاصره غزه، حملات به زیرساختهای منطقهای و جنگ گسترده با محور مقاومت، حضور اسرائیل را خط قرمز بسیاری از کشورهای غرب آسیا کرده است.
حتی پیش از این بحرانها نیز IMEC با شکست مواجه بود. این دالان از ترکیه – قدرت بزرگ اوراسیایی و مرکز لوژستیکی منطقه – عبور نمیکند و بهجای آن، اسرائیل را انتخاب کرده است. کانال سوئز تحت کنترول مصر نیز نادیده گرفته شده و ایران کاملاً کنار گذاشته شده – در حالی که تهران روابطش را با همسایگان خلیج فارس تقویت کرده است. نتیجه؟ تفرقه بیشتر به جای همگرایی.
-اتحادهای متناقض، تأمین مالی نامشخص
بهطور رسمی، آمریکا، اتحادیه اروپا، هند، عربستان، امارات، فرانسه، آلمان و ایتالیا در IMEC حضور دارند. اما هر یک اهداف متفاوتی دارند. هند به دنبال افزایش صادرات است. عربستان رؤیای تبدیل شدن به قدرت لوژستیکی را دارد. فرانسه و ایتالیا در پی مهار سلطه آلمان در اتحادیه اروپا هستند. و آمریکا صرفاً میخواهد چین را مهار و ایران را گوشهگیر کند.
تنها هدف مشترک این کشورها مهار پروژههای چندقطبی جایگزین است که تحت رهبری غرب نیستند. IMEC به عنوان ضدطرحی برای BRI، بریکس و همگرایی اوراسیایی طراحی شده است. تناقض جالب اینکه هند – بزرگترین حامی IMEC – خود عضو برجسته بریکس است و دائماً با چین در تنش است.
تناقضات به اینجا ختم نمیشود. دو پادشاهی خلیج فارس که در قلب مسیر IMEC قرار دارند – عربستان و امارات – خود رقبای ژئوپلیتیکیاند. عربستان روی کالاهای وارداتی از مناطق آزاد اماراتی همچون جبل علی تعرفه وضع کرده است. رقابت میان محمد بن سلمان (ولیعهد عربستان) و محمد بن زاید (رئیس امارات) برای رهبری منطقهای، هرگونه رویکرد واحد را تضعیف میکند.
در حالی که عربستان تلاش دارد تا از طریق سیاستهای حمایتگرایانه به قدرت بازار منطقهای تبدیل شود و سرمایه خارجی را بهسوی خود بکشاند، تحقق رژیم تعرفهای مشترک و قطعاً ایجاد یک دالان تجاری مشترک، پیچیدهتر شده است.
-تأمین مالی؛ سراب غربی
رهبران G7 قول دادهاند که تا سال ۲۰۲۷ حدود ۶۰۰ میلیارد دالر در چارچوب PGII برای پروژههای زیرساختی در جنوب جهانی تأمین کنند، اما این وعدهها هرگز محقق نشده است. هند، علیرغم خوشبینی اقتصادی، نشانههایی از خستگی صادراتی نشان داده است. اروپا، گرفتار هزینههای نظامی پس از جنگ اوکراین، تمایلی به سرمایهگذاری پرهزینه در پروژهای خارجی ندارد.
بر اساس گزارش «مروری بر اقتصاد هند» منتشرشده توسط وزارت دارایی هند در جنوری ۲۰۲۴، صادرات کالاهای هند در سال ۲۰۲۳ به رکورد ۴۵۱.۱ میلیارد دالر رسید، اما از نوامبر همان سال کاهش یافت. بنابراین، نباید انتظار عملکرد مالی قابلتوجهی از سوی هند در چارچوب این پروژه داشت. تنش با پاکستان و چین نیز میتواند هرلحظه بحران نظامی و سیاسی ایجاد کند.
کارشناسان جنوب جهانی به شکافهای موجود در IMEC اشاره دارند. تحلیلگر ترک، محمد پرینچک، میگوید:
«همانطور که آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان، گفته است، انتقاد از نبود منابع مالی برای اجرای این پروژه، بهوضوح ضعف چنین پروژههای غربمحور را آشکار میکند.»
سیبل کارابل از دانشگاه گدیک نیز هشدار میدهد:
«منابع مالی IMEC مشخص نیست و مدیریت متمرکزی ندارد. کشورهای اروپایی وعده کمک دادهاند، اما مبلغ و زمانبندی آن نامشخص است. سرمایهگذاریهای هند و عربستان نیز هنوز قطعی نشدهاند.»
برخلاف BRI که عمدتاً بر تأمین مالی دولتی تکیه دارد، IMEC به سرمایهگذاری شرکتهای خصوصی وابسته است. مدیریت هزینهها و تعهدات بلندمدت از سوی شرکای متعدد، چالش اصلی است.
تا امروز، عربستان وعده داده که ۲۰ میلیارد دالر بهتنهایی تأمین کند – بخش ناچیزی از ۶۰۰ میلیارد دالر موردنیاز. تفاهمنامه پروژه هیچ تعهد مالی الزامآوری برای کشورها ندارد، و کارشناسان پیشبینی میکنند بار مالی عمده بر دوش G7 خواهد بود – گروهی با اقتصادهای راکد و بودجههای دفاعی متورم.
گکهان گوچمن، سردبیر خارجی CGTN ترک، IMEC را به طرحهای شکستخورده قبلی واشنگتن نظیر شبکه «نقطه آبی» یا «بازسازی بهتر جهان» تشبیه کرده که هیچگاه فراتر از نمایش پاورپوینت نرفتند.
-شکافهای زیرساختی و ضربه غزه
نادیده گرفتن مصر (عضو بریکس و کنترول کننده کانال سوئز) ایرادی ساختاری است. IMEC نهتنها یکی از حیاتیترین گلوگاههای دریایی جهان را دور میزند، بلکه بزرگترین منبع درآمد قاهره را تهدید میکند.
مقامات مصری تاکنون سکوت کردهاند، اما هرگونه فعالسازی جدی دالان میتواند اصطکاک دیپلماتیک و لوژستیکی ایجاد کند. وضعیت در یونان نیز پیچیده است. هرچند آتن انتظار دارد بندر پیرئوس رونق بگیرد، شرکت چینی COSCO سهامدار اصلی آن است.
این امر به چین قدرت نفوذ مستقیم در یکی از مراکز کلیدی IMEC میدهد و تضاد منافع در قلب دالان ایجاد میکند. ایتالیا و فرانسه – هر دو شریک IMEC – پیشنهاد مسیرهای جایگزین برای دور زدن پیرئوس را مطرح کردهاند و این خود شکنندگی اجماع اروپایی را آشکار میکند.
حتی اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد، زیرساختهای فیزیکی دالان هنوز ناقصاند. میان امارات، عربستان و اسرائیل حدود ۱۰۰۰ کیلومتر خلأ ریلی در بیابانهای سخت وجود دارد. استانداردهای مشترک راهآهن، کانتینرها، قوانین گمرکی توافق نشدهاند. شبکههای نوری، خطوط انرژی و هیدروژن همچنان در حد آرزو هستند.
جنگ اسرائیل در غزه، پروژه را به آشفتگی کشانده است. حملات به ایران و سوریه، خصومت در دریای سرخ، و نقش پررنگ دولت انصارالله یمن، تهدیدهای جدی برای مسیر دریایی IMEC هستند. محور مقاومت نشان داده که توان بستن تنگه بابالمندب را دارد.
سیاست دوگانه عربستان و امارات – نزدیکی به واشنگتن و همزمان تعامل با پکن و مسکو – انسجام دالان را از بین برده است. هر دو کشور در اجلاس چین–آسهآن–خلیج فارس شرکت کردهاند و به سوی طرحهای تجاری جایگزین گرایش دارند. وزیر خارجه چین، وانگ یی، از گسترش روابط اقتصادی با خلیج فارس خبر داده است.
سیاست اقتصادی ملیگرایانه عربستان نیز سبب اقدامات حمایتگرایانه علیه همسایگان کوچکتر شده است. جاهطلبیهای امارات با برنامههای چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان در تضاد است. هیچیک توانایی تحمیل یک دالان بلندمدت که در منطقه به ابزار عادیسازی اسرائیل تعبیر میشود، ندارند.
-دالانی برای زوال امپریالیستی
در نهایت، IMEC در پی اتصال نیست، بلکه در پی اجبار است. هدف آن بازآرایی مسیرهای تجاری برای دور زدن همگرایی اوراسیایی و مقاومت در برابر نظم تحت رهبری آمریکاست. اما با نادیده گرفتن جغرافیای سیاسی واقعی غرب آسیا، تحت فشار تناقضات خود فروپاشیده است.
هیچ دالانی که اسرائیل را شامل و ایران، ترکیه و مصر را کنار بگذارد، نمیتواند مدعی نمایندگی منافع منطقه باشد. هیچ پروژهای با تکیه بر زیرساختهای اسرائیل در بحبوحه جنایات جنگی، عملی نیست. و هیچ ابتکاری که به وعدههای مبهم غرب برای ۶۰۰ میلیارد دالر وابسته باشد، توان رقابت با رویکرد بلندمدت و عملی پکن را ندارد.
پروژه IMEC در اتاقهای هیئت مدیره واشنگتن طراحی شد، نه در پایتختهای منطقهای. سرنوشت آن مانند سایر رویاهای آتلانتیکی است: با سروصدای زیاد اعلام میشود، ضعیف تأمین مالی میشود، از نظر سیاسی بیثبات است، و در نهایت رها میشود.

