جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

دیدار مودی و شی: نشانه‌ی گذار به اقتصاد جهانی چندقطبی

نشست سازمان همکاری شانگهای نشان می‌دهد که جهان به وضوح از نظم متمرکز بر ایالات متحده فاصله می‌گیرد و به سمت چند مرکز قدرت اقتصادی حرکت می‌کند

نوشته: نایجل گرین

۲ سپتامبر ۲۰۲۵

منبع: آسیا تایمز

———————

دیدار نخست وزیر هند، نارندرا مودی، و رییس جمهور چین، شی جین‌پینگ، در تیانجین، که نخستین ملاقات آنان پس از هفت سال بود، اهمیتی فراتر از مراسم و پروتکل‌های دیپلماتیک دارد.

این دیدار هم‌زمان با گسترش برنامه تعرفه‌ای دونالد ترامپ، که از ماه اپریل آغاز شده و در طول تابستان به تدریج شدت یافته، صورت گرفت و جریان‌های تجارت جهانی را دگرگون کرده است.

زمان‌بندی این دیدار واقعیتی را آشکار می‌سازد که دیگر نمی‌توان آن را نادیده گرفت: اقتصاد جهان دیگر حول یک مرکز مسلط سازمان‌دهی نشده و در حال حرکت به سوی ساختاری چندقطبی با منابع قدرت و نفوذ رقابتی است.

تعرفه‌های ترامپ، بارزترین محرک این تغییر هستند. تعرفه ۱۰٪ اولیه بر واردات که در اپریل اعلام شد، اکنون به چارچوب گسترده‌ای از تحریم‌ها تبدیل شده است که تقریباً همه شرکای تجاری، از متحدان اروپایی تا تأمین‌کنندگان عمده در آسیا و آمریکای لاتین را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در اواخر آگست، هند با تعرفه ۵۰٪ بر بخش‌هایی از جمله نساجی، جواهرات و غذاهای دریایی مواجه شد — با وجود آنکه واشینگتن آن را یک متحد نزدیک توصیف می‌کند. پیام ضمنی این اقدام روشن است: هیچ رابطه‌ای مصون نیست اگر کاخ سفید منافع اقتصادی خود را در خطر ببیند.

در حالی که واشینگتن موانع تجاری را افزایش می‌دهد، پایتخت‌های دیگر به دلیل ضرورت به یکدیگر نزدیک می‌شوند. نشست سازمان همکاری شانگهای، که بین ۳۱ آگست و ۱ سپتامبر در تیانجین، چین برگزار شد، بستری برای این روند فراهم کرد.

حضور هند، چین، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی، همراه با ایران و پاکستان، تنها نمایشی از همبستگی دیپلماتیک نبود؛ بلکه آغاز هماهنگی عمیق اقتصادی میان کشورهایی را نشان می‌داد که در بسیاری موارد تاریخچه همکاری محدودی دارند.

این واقعیت که مودی و شی پس از درگیری‌های مرگبار در دره گالوان در ۲۰۲۰ توانستند گفتگوی جدی داشته باشند، نشان‌دهنده‌ی سرعت تغییر محاسبات استراتژیک تحت فشارهای خارجی است.

پیامد گسترده‌تر این است که اجماع پساجنگ، که ایالات متحده را در مرکز نظام جهانی قرار داده بود، به تدریج در حال فرسایش است.

برنامه تعرفه‌ها، چه عمدی و چه غیر عمدی، توسعه شبکه‌های موازی تجارت، مالی و امنیتی را تسریع می‌کند. جایی که جهانی‌سازی پیش از این همگرایی به سوی استانداردهای مشترک را نشان می‌داد، اکنون به طور فزاینده‌ای سیستم‌های جداگانه‌ای از قواعد و رویه‌ها ایجاد می‌کند.

کشورهایی که مشمول تعرفه یا تحریم هستند، منتظر مذاکرات برای بازگرداندن خود به مسیر پیشین نمی‌مانند. بلکه در حال ایجاد نهادها و چارچوب‌های منطقه‌ای جایگزین هستند تا وابستگی خود به واشینگتن را کاهش دهند.

این مسئله فقط یک بحث دانشگاهی برای سرمایه‌گذاران جهان نیست؛ بلکه بازآرایی بنیادی در نحوه تخصیص سرمایه و عملکرد بازارهاست.

زنجیره‌های تأمین اکنون حول مقاومت منطقه‌ای به جای بهره‌وری جهانی شکل می‌گیرند. همبستگی‌های دیرینه بین بازارها ضعیف شده‌اند، زیرا ریسک‌های سیاسی جای محرک‌های سنتی عملکرد را می‌گیرند. فرض‌هایی که یک نسل برای ساخت پرتفوی از آن‌ها استفاده می‌کرد، دیگر قابل اتکا نیستند.

بانک‌های مرکزی به سرعت تغییرات را درک کرده‌اند. تنوع ذخایر ارزی به دور از دالر سرعت گرفته و با خریدهای رکوردی طلا و حرکت به سوی دارایی‌های غیر دلاری حمایت می‌شود. سیستم‌های پرداخت منطقه‌ای برای تسویه تجارت بدون تکیه بر زیرساخت‌های مالی واشینگتن در حال توسعه هستند.

دالر هنوز مسلط است، اما سهم آن در ذخایر جهانی به تدریج کاهش می‌یابد — و همراه با آن نقش بی‌چون و چرای ایالات متحده در مالی جهانی نیز کاهش می‌یابد.

تأثیر این تغییرات در بخش‌های مختلف دیده می‌شود. زنجیره‌های تأمین فناوری، که زمانی برای بهره‌وری هزینه طراحی شده بودند، اکنون بر قابلیت اعتماد سیاسی متمرکز می‌شوند. مراکز تولید نیمه‌رسانا در چندین منطقه ایجاد می‌شوند تا ریسک کنار گذاشته شدن از بازارهای تحت کنترل آمریکا کاهش یابد.

شرکت‌های انرژی ساختار همکاری خود را بازسازی می‌کنند، زیرا تحریم‌ها و تعرفه‌ها تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان را وادار به یافتن کانال‌های جدید سرمایه‌گذاری و تحویل می‌کنند. تأمین مالی زیرساخت، که پیش‌تر توسط مؤسسات غربی هدایت می‌شد، اکنون بیشتر از طریق بانک‌های منطقه‌ای و ابتکارات دولتی تأمین می‌شود.

نشست سازمان همکاری شانگهای این تحولات را به خوبی نشان می‌دهد. هند و چین هنوز رقبای محتاط هستند، اما منطق بقا اقتصادی آن‌ها را وادار می‌کند که همکاری را در نظر بگیرند.

روسیه که از بازارهای غربی محروم شده، وابستگی خود به شرکای غیرغربی را عمیق‌تر می‌کند. کشورهای کوچک‌تر، از آسیای مرکزی تا خاورمیانه، با هر مجموعه‌ای که دسترسی مطمئن به تجارت و سرمایه فراهم می‌کند، همسو می‌شوند.

این محاسبات کاملاً عملی و نه ایدئولوژیک هستند و روند حرکت به سوی اقتصاد جهانی پراکنده‌تر اما متوازن‌تر را تقویت می‌کنند.

برای بازارها، این پراکندگی احتمالاً یک اختلال موقت نیست. تعرفه‌ها در حال تبدیل شدن به ابزارهای سیاست‌گذاری بلندمدت هستند و نه فقط ابزارهای کوتاه‌مدت مذاکره.

کشورها برنامه‌ریزی می‌کنند گویی موانع سال‌ها باقی خواهند ماند و تاب‌آوری را در مدل‌های اقتصادی خود می‌سازند.

این بدان معناست که سرمایه‌گذاران نیز باید دیدگاه خود را تغییر دهند. بازگشت به نظام یکپارچه گذشته دیگر واقع‌بینانه نیست. آنچه در حال ظهور است، ساختاری منطقه‌ای‌تر است که در آن نفوذ بین چند مرکز قدرت تقسیم شده است.

تصویر دیدار مودی و شی در تیانجین، هرچند کوتاه، تجسم آن چیزی است که تعرفه‌های ترامپ آغاز کرده‌اند.

آنچه این هفته در چین رخ داد و آنچه در برنامه تعرفه‌ای واشینگتن در حال شکل‌گیری است، دو روی یک سکه‌اند — داستانی از پراکندگی، تاب‌آوری و مراکز جدید جاذبه اقتصادی که سال‌ها بازارها را تعریف خواهد کرد.