روستاها در مناطق کوهستانی و دورافتادهٔ شرق کشور، که بیشترین آسیب را دیدهاند، هنوز از جهان بیرون جدا ماندهاند. این فاجعه تا کنون دستکم ۱۴۰۰ تن را به کام مرگ کشانده است.
سفیالله پادشاه و الیان پلتیه
۲ سپتمبر ۲۰۲۵
منبع: نیویارک تایمز
————————-
سفیالله پادشاه شب را در مزرعهٔ جواری در قریهٔ «شَمرَز» در کنار روستاییانی گذراند که خانههایشان در زلزله فرو ریخته بود.
وقتی صدایی شبیه انفجار، «میرزاگل سَیار» را در شام یکشنبه از خواب پراند، او همسر و دو فرزندش را بیدار کرد و شتابان به بیرون دویدند. والدینش، برادر کوچکتر و عروس خانواده نیز از خانه بیرون شده بودند، اما از برادر بزرگتر و خانوادهاش خبری نبود. والدین و برادرش دوباره داخل خانه برگشتند.
چند ثانیه بعد، لرزش دیگری زمین را تکان داد و خانهٔ خانوادگی فرو ریخت. در همان حال، فریاد و گریهٔ همسایهها در فضای قریه پیچید.
«این برای ما مانند روز قیامت بود»، آقای سَیار گفت، در حالیکه روی فرشی در مزرعهٔ جواریاش نشسته بود و شب دوشنبه را همراه بازماندگان خانوادهاش آنجا سپری میکرد.
زلزلهٔ روز یکشنبه در شرق افغانستان، دستکم ۱۴۰۰ کشته و بیش از ۳۱۰۰ زخمی بر جا گذاشت. هزاران خانهٔ سست و فرسوده ویران شد و روستاهای کامل، چه بر دامنهٔ کوهها و چه در درههای تنگ، زیر آوار رفتند.
امدادگران میگویند روزها طول خواهد کشید تا بتوانند در ویرانههای قریهها جستوجو کنند؛ قریههایی که پس از دو روز، هنوز در دسترس نیروهای نجات قرار نگرفتهاند. ارتش افغانستان صدها زخمی و کشته را انتقال داده و سازمان ملل در تلاش است هلیکوپتر را دوباره فعال کند که به دلیل کاهش کمکهای خارجی زمینگیر شده بود.
-آمار تا کنونی ناقص است
«تمام ارقام اعلامشده فقط مربوط به روستاهایی است که تیمهای دولتی و نظامی توانستهاند به آن دسترسی پیدا کنند»، داکتر زاهدالله صافی، رییس یک کلینیک ولسوالی در ولایت کنر گفت؛ ولایتی که از شدیدترین آسیبها رنج میبرد و زادگاه آقای سَیار است. «برخی روستاها هنوز زیر آوار ماندهاند و نه دولت و نه نهادهای امدادرسان تا حالا به آنجا نرفتهاند.»
این دومین زلزلهٔ ویرانگر در کمتر از دو سال اخیر است که افغانستان را میلرزاند و بر بحرانهای اقتصادی، انسانی و محیطزیستی کشور لایهٔ دیگری از فاجعه افزوده است.
-کمکها کمتر از نیاز
کمکهای اضطراری در سال روان به شدت کاهش یافته است. ایالات متحده و دیگر کشورهای کمککننده، یا کمکهای خود را تعلیق کردهاند یا بهطور چشمگیری کاستهاند. سال گذشته امریکا بیش از ۴۵ درصد کل کمکهای بشردوستانهٔ افغانستان را تأمین کرده بود، اما این سهم تقریباً ناپدید شده است.
سازمان ملل پیش از زلزله تخمین زده بود که افغانستان به ۲.۴ میلیارد دالر کمک نیاز دارد، اما تاکنون کمتر از ۳۰ درصد آن تأمین شده است.
روز سهشنبه، بریتانیا اعلام کرد ۱.۳ میلیون دالر کمک اضطراری اختصاص میدهد. دیوید لَمی، وزیر خارجهٔ بریتانیا، گفت این پول از طریق فدراسیون بینالمللی صلیب سرخ و صندوق جمعیت سازمان ملل توزیع خواهد شد تا مطمئن شوند «کمکها به نیازمندان میرسد نه به طالبان.» اتحادیهٔ اروپا نیز وعدهٔ همکاری با یونیسف را داده و دفتر هماهنگی امور بشردوستانهٔ سازمان ملل ۵ میلیون دالر آزاد کرده است.
فعالان امدادی خواستار کنار گذاشتن سیاست در چنین وضعیتهای انسانی شدهاند. هُما نادر، رییس سرپرست صلیب سرخ در افغانستان، گفت: «کمکها هنوز بسیار اندک است.»
-تصویر فاجعه در میدان
در درهٔ «مزردره» ولایت کنر، جایی که آقای سَیار هفت عضو خانوادهاش را از دست داد، صحنهها دلخراش است. مردم محلی و امدادگران در جستوجوی زنده یا مرده بودند، جنازهها و زخمیها را با چارپایه و تخته به دشتهای جواری میبردند، جایی که هلیکوپترها فرود میآمدند و آنان را به شفاخانههای جلالآباد و کابل منتقل میکردند.
خلیلالرحمن باباخیل، ۳۰ ساله، از کابل به مزردره آمده بود. وقتی رسید، خانهٔ خسرانش ویران شده و اجساد والدین همسر و سه خواهر و برادر او بیرون از خانه افتاده بود. «نمیدانم چطور این خبر را به همسرم بدهم»
کفن سفید برای کفنکردن تمام قربانیان کافی نبود؛ اجساد در رنگارنگترین کمپلها پیچیده میشدند.
حتا پیش از زلزله، بیش از نیمی از جمعیت ۴۲ میلیونی افغانستان به کمک نیاز داشتند. در ولسوالی دورافتادهٔ «نورگل» ولایت کنر، جایی که آقای سَیار زندگی میکند، بیشتر خانوادهها در فقر شدیدند و تنها درآمدشان از برداشت دوبارۀ جواری است که سالانه تنها حدود ۲۲۰ دالر نصیبشان میکند.
یونیسف میگوید حدود ۳.۵ میلیون کودک زیر پنج سال در افغانستان دچار سوءتغذیهاند. روز سهشنبه در کنر، کودکان یا در آمبولانسها خاموش نشسته بودند یا میان ویرانهها سرگردان میگشتند.
نزارالله، ۱۷ ساله، در برابر خانهٔ ویرانشدهاش ایستاده بود. او و برادر ۱۳ سالهاش، رضوانالله، ۱۲ تن از اقوام خود را از دست دادهاند. «شب پیش از زلزله همه با هم شام خوردیم و بعد کنار هم خوابیدیم. حالا من چهگونه به برادر کوچکم کمک کنم یا خانهٔ ویران را دوباره بسازم وقتی هیچ ندارم؟»
در مزرعهٔ جواریاش، آقای سَیار وحشت آن شب را بازگو میکند. او میگوید پس از فرار از خانه، صدای فریاد عروس خانوادهاش را شنید که در تاریکی شب زیر آوار گیر مانده بود، اما در نبود وسایل، هیچکس کاری از دستش برنمیآمد.
صبح دوشنبه، او جسد او و پسرش را یافت. والدین و برادر کوچکش نیز که برای نجات برادر بزرگتر دوباره به خانه برگشته بودند، جان باختند.

