از خون خلق باده به ساغر نمیكنم
خود را ز پول رشوه توانگر نمیكنم
ملاكوار هستی دهقان نمیخورم
رنگین كفم بخون برادر نمیكنم
هیچ اعتنا بهپرده و چادر نمیكنم
با حرفهای تند و پر از طمطراق تو
خود را من ای وكیل دیگر خر نمیكنم
جز بازوی دلاور نانآفرین خویش
تكیه به هیچ قدرت دیگر نمیكنم
دهزاد در زمانة صد چشم پر ز اشك
تعریف چشم و ابروی دلبر نمیكنم
