جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

چاپلوسی درنقطه عطف تاریخی؛ اروپا به نیرویی ژئوپولیتیک بدل می‌شودیا قربانی؟

نویسنده: هال برندز تحلیل‌گر مسائل ژئوپلیتیک و استاد دانشکده مطالعات بین‌الملل در دانشگاه جان هاپکینز

منبع: بلومبرگ

۲۶ سپتامبر ۲۰۲۵

————————

اروپا، از نظر جغرافیایی، شبه‌جزیره‌ای کوچک است که از یک خشکی بسیار بزرگ‌تر، اوراسیا، بیرون زده است. امروز، این قاره واقعاً کوچک به نظر می‌رسد.

اروپا زیر فشار روسیه‌ای جسور و شکارچی قرار گرفته است. همزمان با ایالات متحده‌ای روبرو است که هر روز خطرناک‌تر و دورتر می‌شود. قاره‌ای که در نظم جهانی آمریکایی شکوفا شد، به نقطۀ عطفی حماسی رسیده است: یا اروپا به نیرویی ژئوپولیتیک بدل خواهد شد، یا در جهانی چندپاره، به حاشیه رانده و قربانی خواهد شد.

فشار مسکو پایانی ندارد. جنگ فرسایشی ولادیمیر پوتین علیه اوکراین، به معنی محاصرۀ مدافعان بیرونی اروپاست. جنگ ترکیبی تهاجمی اوضاع را بدتر می‌کند.

پهپادها و جنگنده های روسیه این ماه بر فراز پولند، استونی و رومانیا ــ‌و حالا، به نظر می‌رسد، دانمارک و ناروی‌ــ پرواز کردند.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، واکنش‌هایی به‌شدت متناقض به زورگویی هوایی روسیه نشان داده و عمدتاً توانمندی‌های آمریکا را از پاسخ ناتو کنار کشیده است. این بخشی از الگوی بزرگتر رفتار نگران‌کنندۀ ترامپ است: مطالبۀ واگذاری گرینلند از سوی دانمارک؛ تحمیل توافق تجاری نامتقارن بر اروپا؛ کاهش حمایت آمریکا از کشورهای خط مقدم ناتو؛ و پشتیبانی سیاسی از بازیگران طرفدار روسیه، از جمله حزب «آلترناتیو برای آلمان» و ویکتور اوربان، نخست‌وزیر هنگری.

ترامپ همچنین همواره جنگ اوکراین را گردن اوکراین انداخته، نه روسیه. او اخیراً خواسته که کشورهای اروپایی روابط تجاری خود با چین را نابود کنند، در ازای تحریم‌های شدیدتر آمریکا علیه روسیه ــ‌حتی در حالی که خودش به دنبال توافق تجاری با پکن است. بزرگترین سهم ترامپ در امنیت فراآتلانتیک، وادار کردن کشورهای اروپایی به افزایش هزینه برای ارتش‌هایشان، شاید مقدمه‌ای بر خروج نسبی نیروهای آمریکایی از این قاره باشد.

روسیه تهدیدکننده‌تر می‌شود؛ آمریکا منزوی‌تر و تهاجمی‌تر. واکنش بیشتر رهبران اروپایی، تنگ در آغوش گرفتن ترامپ بوده است.

مارک روته، دبیرکل ناتو، ترامپ را «بابایی» خطاب کرد. گروهی از رهبران ــ‌فریدریش مرتس آلمان، امانوئل ماکرون فرانسه، جورجیا ملونی ایتالیا و دیگران‌ــ ماه گذشته به واشنگتن شتافتند تا جلوی ترامپ را از بستن توافق صلحی مضر برای اوکراین بگیرند. اورسولا فن در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، توافق تجاری یکطرفه آمریکا-اتحادیه اروپا را به‌عنوان بنیان رابطۀ فراآتلانتیکی جدید تبلیغ کرد.

پیروی و چاپلوسی برای یک رئیس‌جمهور ضداروپایی شاید شبیه توهم دیپلماتیک باشد. در واقع، این مانوری حساب‌شده از سر ضعف و درماندگی است.

نمی‌توان انکار کرد که روابط فراآتلانتیک در حال از هم‌گسیختن است. توجه آمریکا به‌واسطۀ چالش چین به آسیا کشیده می‌شود. ترامپ در حال تبدیل کردن آمریکا به یک ابرقدرت معاملاتی و نوامپریالیستی در خارج و دنبال کردن پروژه‌ای نالیبرال در داخل است. اروپا ممکن است روزی خود را میان روسیه‌ای انتقام‌جو، چینی نومرکانتیلیست و آمریکایی آشکارا بهره‌کش گرفتار بیابد.

رهبران اروپایی این را می‌دانند: مرتس در فبروری گفت این قاره باید «از آمریکا استقلال یابد.» اما فعلاً، گسست صرفاً آسیب‌پذیری اروپا را افزایش می‌دهد. خودتحقیرگری دیپلماتیک راهی برای خرید زمان است ــ‌به تأخیر انداختن جدایی فراآتلانتیک تا وقتی که قاره بتواند خود را تقویت کند.

هزینه‌های نظامی، هرچند آهسته، در حال افزایش است، به سوی معیار تازۀ ناتو یعنی ۳/۵ درصد تولید ناخالص داخلی. برخی کشورها مانند پولند بالاتر هم می‌روند. سلاح‌سازان آلمانی همکاری دفاعی-صنعتی با اوکراین را افزایش می‌دهند، در حالی که کشورهای اروپایی به‌آرامی وابستگی خود به واشنگتن غیرقابل پیشبینی را کاهش می‌دهند: حواستان به تصمیم اخیر دانمارک برای خرید سیستم ‌های دفاع هوایی فرانسوی-ایتالیایی به‌جای موشک‌های آمریکایی پاتریوت باشد.

کمک نظامی اروپا به کی‌یف از کمک آمریکا بیشتر است. این کمک شاید به اوکراینی‌ها برای پیروزی یاری نرساند اما می‌تواند مانع شکستشان شود ــو بدین‌ترتیب لحظه‌ای را عقب بیندازد که پوتین تمام توجه شومش را به اروپا معطوف کند.

سخت بشود گزینه‌ای بهتر را دید ــ‌و آسان است دیدن اینکه چگونه این راهبرد می‌تواند ناکام بماند.

به هر حال، «اروپا» همچنان یک افسانه است. این قاره میان کشورهای شمالی که توان مالی برای افزایش هزینه‌های دفاعی دارند و کشورهای جنوبی که ندارند، تقسیم شده است. روس‌ستیزان اسکاندیناوی، بالتیک و اروپای شرقی وجه مشترک چندانی با روس‌دوستانی چون اوربان یا مارین لوپن، رهبر راست افراطی فرانسه، ندارند. این قاره راه درازی در زمینۀ دفاع و همچنین رقابت‌پذیری اقتصادی در پیش دارد: یک سال پس از آنکه ماریو دراگی، رئیس سابق بانک مرکزی اروپا، گزارش تاریخی خود را دربارۀ رقابت‌پذیری اقتصادی منتشر کرد، اتفاق چندانی نیفتاده است.

آن‌ها با کمبود سرسختی راهبردی هم مواجه‌اند. مطالبۀ ترامپ برای جنگ تجاری اروپا با چین، هرچند خیره‌سرانه بود، ریاکاری رهبرانی را آشکار کرد که جنگ اوکراین را تهدیدی وجودی می‌نامند اما از اقدامات دردناک لازم برای پیروزی در آن سر باز می‌زنند.

پس ممکن است اروپا همچنان در ضعف و تفرقه بماند. همچنین ممکن است اروپای پساآمریکا بار دیگر به مکانی آکنده از زهر و خشونت بدل شود.

دهه‌هاست که چتر امنیتی آمریکا رقابت‌های درونی اروپا را خفه کرده است. اگر این چتر کنار کشیده شود، در حالی که اروپا دوباره مسلح می‌شود ــ‌و جنبش‌های ملی‌گرای راست‌گرا قدرت سیاسی را به دست می‌گیرند‌ــ شاید نبردهای قدیمی برای رهبری دوباره شعله‌ور شوند و روزی مرگبار شوند.

از نقطۀ آغاز امروز، اروپای فوق‌رقابتی مشکلی در دوردست‌ها به نظر می‌رسد. اما شیاطین قدیمی که رهبری آمریکا آن‌ها را به بند کشیده بود، ممکن است با از میان رفتن آن رهبری، آزاد شوند.