این هفته مصادف است با محو و حذف یک فرهنگ و هویت پارینه سرزمین بنام بلورستان که بعد از مقاومت ماراتون یعنی بیش از هزار سال ایستادگی در برابر هجوم همسایگان مسلمان در 25 سپتامبر سال 1896 امیر عبدالرحمن خان با تبانی انگلیسیها و در یک جنگ نابرابر و با کشتار و چپاول و اسیر و تبعید هزاران تن از بومیان سرزمین بلوریا یا همان کافرستان قدیم را اشغال و هویت و فرهنگ و باورهای شانرا مسخ کرد.
در جریان مطالعه مراسلات و گزارشات استخباراتی هند بریتانیای و پروسه اشغال کافرستان(نورستان) چیزی که ازلابلای این گزارشات برایم هویداگردید این است که چطور دولت انگلیس اگرچه در ظاهر خود را مخالف تهاجم امیر عبدالرحمن خان علیه کافرستان نشان می دهند ولی در خفا امیر عبدالرحمن خان را در اشغال و تسخیر کافرستان کمک می رساند. امیر عبدالرحمن خان در معاهده ننگین خط دیورند قسمت بزرگ خاک افغانستان را به انگلیس ها وا می گذارد و انگلیس ها هم اجازه اشغال سرزمین آزاد کافرستان را به امیرعبدالرحمن خان می دهند و امیر با اطمینان کامل و با سلاح های مدرن انگلیس های کافر واستعمار گر دست به هجوم بی رحمانه علیه کافران همسایه ومردم بومی سرزمین هندوکش میزند واگردادخواهی جامعه مدنی و مطبوعات انگلستان و دیگر کشور های اروپای نمی بود، دولت هند بریتانوی حتی اشک تمساح هم نمی ریخت و بنابرافشاگری های مطبوعات در آن زمان و نقش نهاد های مدنی ازمظالم امیرنسبت به مردم بیدفاع ومحروم نورستان دولت بریتانیا مجبور می شود حداقل مهاجران که از تجاوز وهجوم امیر فرار کرده اند اجازه ورود به مربوطات هند بریتانوی مثل چترال و دیر را بدهد. برای فهم درست از جریان تسخیر کافرستان و تبانی دولت هند بریتانیا با امیر عبدالرحمن خان و وضعیت ناگوار مردم نورستان را در درخواست زیر « کمیته ضد برده داری مقیم لندن» ازدولت بریتانیا جهت پیشگیری ازپروسه برده سازی مردم نورستان توسط امیر را به روشنی درین یادداشت دیده می شود اینک در زیر چند روایت را که از اسناد و مکاتبات فاش شده ترجمه نموده ام به خدمت خوانندگان قرار می دهم:
1:
«بند 1 در شماره 1. نامه انجمن ضد برده داری بریتانیا به وزیر امور خارجه هند، به تاریخ 7 فروری 1896، خیابان نیو براد، 55، لندن.
مسئله وضعیت نامطمئن کافرهای سیاه پوش هندوکش بار دیگر توجه جدی انجمن ضد برده داری بریتانیا را به خود جلب کرده است، ادامه خصومت ها علیه این قبایل کوهستانی تقریباً بی دفاع از جانب امیر افغانستان به طور کامل در مطبوعات هندی و انگلیسی تایید شده است.به نظر می رسد که بردگی، اگر نگوییم نابودی این نژاد باستانی و جالب، سیاست فعلی امیر است، و در رابطه با این سؤال، کمیته این انجمن مایل است که توجه شما عالیجناب را به یادداشت که توسط آنها در مارس 1874 به مارکیز سالزبری، در آن زمان وزیر امور خارجه اعلیحضرت برای هند، زمانی که یک روند مشابه اما کمتر وحشتناک بردگی و تباهی را مرحوم امیر شیرعلی انجام داد، جلب می کنیم. کمیته به همین مناسبت این حقیقت معروف را بیان کرد که تا زمانی که مهاجمان علیه کافرستان(دولت امیر امیر عبدالرحمن خان) فقط سلاح های محلی کشورشان را در اختیار داشتند، کافرها می توانستند در برابر حملات نیروهایی که سران افغان علیه آنها آورده بودند مقاومت کنند، اما در عین حال باید یادآور شد از آنجایی که امیر عبدالرحمن خان با دریافت سالیانه مبالغ هنگفت و چندین هزار سلاح گرم جدیدتر از دولت هند وابسته به حکومت هند شده بود، بیم آن میرفت که کافرها را سرانجام رام و به بردگی بکشاند، مصیبتی که بیشتر مایه تاسف است، زیرا کمکهای یک ملت مسیحی به فرمانروای مسلمان ، که سیاست آن این بود که تجارت برده و بردهداری را در هر کجا که یافت میشد، از بین ببرد.
بنابر این از دولت اعلیحضرت خواستند تا از نفوذ خود با امیر افغانستان برای انقراض بردگی در قلمرو هایش استفاده کند.
مارکیز سالزبری، در تایید دریافت یادداشت به کمیته اظهار داشت که کاملاً با نظرات بیان شده در آن، و قول داده شد که فوراً یک نسخه از آن را به دولت هند ارسال کند، با این درخواست که ممکن است گزارش کاملی در این زمینه برای وی ارسال شود.
گزارش درخواست شده بود که توسط کمیته دریافت نشده باشد، آن نهاد در سال 1878 ویسکونت کرانبروک، وزیر امور خارجه هند را مورد خطاب قرار داد، که در پاسخ اظهار داشت که اگرچه گزارشی از سوی لرد سالزبری، درخواست شده بود، هیچ پاسخی توسط دولت اعلیحضرت در لندن دریافت نشده است.
هیچ کس جرات نمی کند این واقعیت را زیر سوال ببرد که امیر در حال حاضر کمک های بسیار زیادی از دولت هند دریافت می کند، علاوه بر اینکه در موقعیتی قرار گرفته است که بتواند زرادخانه ای عظیم بسازد. این وضعیت اخیراً توسط سر لپل گریفین در کلمات زیر توضیح داده شده است:
« دولت بریتانیا علاوه بر ترک مستقیم کافرستان از طریق تعامل به طور غیرمستقیم با امیر مسئول است، زیرا دولت بریتانیا با این کار تمایلات نظامی امیر را تشویق کرده است، صنعتگران ماهری که زرادخانه ها و مغازه های او را اداره میکنند. دولت بریتانیا ساخت جاده های نظامی را به او(امیر) یاد داد و فقط یک روز قبل 10000 پایه از جدیدترین تفنگ های خود را به او هدیه دادیم. این همه کمک ها در مقابل کافران فقیر(مردم نورستان) که فقط با چاقو و تیرکمان مسلح اند، استفاده شوند.»
این بیانیه به هیچ وجه اغراق آمیز به نظر نمی رسد، زیرا سر سالتر پاین که دو هفته پیش به انگلستان برگشت، در مطبوعات عمومی با رضایت ظاهری اظهار داشت که توانسته است روزانه 10000 فشنگ مارتینی و 10000 فشنگ اسنایدر، دو اسلحه میدانی در هفته، با تمام تجهیزات و 15 تفنگ در روز تولید و تحویل دهد. وی گفت: اسلحه های اتومات به سرعت درهفته تولید می شوند و کارخانه ساخت فیوزهای ضربی در حال کار است. او قصد داشت در مدت اقامت کوتاه خود در انگلستان این امر را ترتیب دهد. بنابراین، کمیته با احترام این بیانیه را می سپارد که نگرانی بیان شده در لوح یاد بود مارکیز سالزبری در سال 1874،همین است که توانایی تولید سلاح های گرم و کمک به امیر منجر به سرکوب اقلیت ها می گردد. از این رو، آنها با جدیت از دولت اعلیحضرت درخواست میکنند که ازنفوذ زیاد خود برحضرت امیرعبدالرحمن خان استفاده کند، نه تنها برای جلوگیری از حملات نابودگر به کافرها و دیگر مردم هندوکش، بلکه برای لغو برده داری در سرتاسر افغانستان، که به تنهایی میتواند مانع ادامه دستگیری بردگان شودکه برای قرن ها عامل حملات غارت گران به قبایل همسایه و ضعیف تر بوده است.
از طرف اعضای کمیته، ضد برده داری بریتانیا،
چاس. اچ آلن، منشی.»
2:
قیام مردم برگمتال:
8 جون 1897. یادداشت های فرا مرزی. نامه شماره 78 مورخ 8 جون 1897.
کافرستان
کافرهای برگمتال علیه امیر عبدالرحمن خان قیام نموده اند، جاده منتهی به کامدیش را ویران کردند و تعدادی از ملیشه ها و ملاهای افغان را در سرزمین شان کشتند.علت این خیزش معلوم نیست، اما یک گزارش حاکی از آن است که علت خیزش مردم بخاطرگروگان گرفتن دختران و پسران جوان وانتقال آنها به کابل برای مقاصد غیر اخلاقی و تقاضای گروگان های تازه برای جانشینی تعدادی ازکسانی که قبلا ازمنطقه به کابل برده شده اند و در آنجا جان باختهاند، نسبت میدهند.
شخصی بنام اکرم خان نماینده امیردرامور کافرستان بعد ازآگاهی از قیام مردم بلافاصله با 200 عسکر و 240 ملیشه های موقتی از بریکوت به سمت کامدیش رفته است ونیروهای کمکی نیزازاسمارفرستاده شده اند.مردم برگمتال و مردم منده گل از آمدن اکرم خان مخالفت نموده اند و به این خاطر جنگی در گرفت که در آن کافرها متحمل خسارات سنگینی شدند، یکی از گزارشها حاکی از آن است که عساکر اکرم خان فقط به پیرمردها و پیرزنها کاری نداشتندو بقیه را سر به نیست می کردند. حدود 3000 اهالی منطقه به قلمرو چترال مهاجر شدهاند، جایی که وسایل امرار معاش ندارند. شهزاده چترال قادر به تامین آذوقه و پناه گاه به این تعداد زیاد مهاجرین نیست و به سران کافر ها پیشنهاد شد که به محل بین پنجکوره و شیشیکف( مربوطات دیر) که به بیشغر معروف است بروند.
درآنجا خان دیر،زمین کافی برای حمایت از 3000 خانواده دارد و او پیشنهاد داد که به آنها اجازه اسکان دهد. پناهندگان خلع سلاح شده اند ودولت هند اجازه اعطای کمکهای مالی را برای غذا دادن به آنها وانتقال کسانی که ممکن است پیشنهاد خان دیر را بپذیرند، صادر کرده است.همچنان به امیر عبدالرحمن خان اطلاع داده می شود و از او خواسته شده آیا دولت هند می تواند به پناهندگان اطمینان دهد در صورت برگشت به وطن شان جان آنها نجات خواهد یافت؟ واگرمردم که از کافرستان مهاجر شده اند دوباره به کافرستان برگردند و تسلیم مقامات دولت امیر شوند، اموالشان اعاده خواهد شد؟
هیچ پناهنده ای بر خلاف میل خود از طرف دولت هند مجبور به بازگشت به کافرستان نمی شود، خواه امیر ضمانت بدهد یا نه. آخرین اخبار حاکی از آن است که با کسانی که تسلیم شده اند با ملایمت رفتار می شود و اموال شان بازگردانده می شوند. انتظار می رود بسیاری از پناهجویان به خانه های خود بازگردند.
3:
29 جولای 1895. نامه هایی از هند، ج. 81. دفتر خاطرات آژانس گلگیت برای هفته منتهی به 13 جولای 1895 (محرمانه).
23 جولای. سپاه سالار غلام حیدرخان چرخی و کافرها.
گزارش شده است که سپهسالار افغانستان اخیراً حدود 300 نفر را به ساحه بریکوت فرستاد و خود به منطقه ساو کنر رفت. سپس نماينده اي از كافران را از دره ای «باشگل»(کامدیش و برگمتال) احضار كرد كه نيمي از آنان نمايندگان خود را فرستادند. اینها از شروطی که دولت امیر بر مردم دره ای باشگل( کامدیش و برگمتال) تحمیل میکرد مطلع شدند. این نماینده گان با همه شروط موافقت کردند، به جز گرویدن به اسلام . آنها گفتند پیش از اینکه مسلمان شوند می جنگند و اسلام را نمی پذیرند و با این جواب به خانه هایشان رفتند.
…………………………………………………………
3:
20 اگست 1895. نامه هایی از هند، ج. 81. دفتر خاطرات محرمانه پشاور شماره 16، مورخ 20 اگست 1895.
کابل
گزیده ای از دفتر خاطرات سیاسی خیبر، مورخ 15 اگست 1895، نشان می دهد که اعلیحضرت امیر به تمام اقوام ساکن در اطراف کابل دستور داده است هر کسی که از میان آنها مایل است به رایگان خدمت کند و برای عملیات علیه کافرها(مردم نورستان) نام نویسی کند، باید در حضور شهزاده حبیب الله خان در کابل حضور یابند که نامش را ثبت نماید. دستورات حاضر برای به خدمت گرفتن دو هنگ جدید پیاده نظام است. هر تعداد از مردانی که توسط شهزاده به خدمت گرفته میشوند به سپاه سالار(غلام حیدرخان چرخی) فرستاده می شوند. بسیاری از مردم به زور از خانه های خود بیرون آورده شده اند و زیر نظر گارد نظامی برای جنگ استخدام شدند. شهزاده حبیب الله خان دستور داده است که در صورت امتناع از رفتن به جنگ با کافرها به شدت برخورد خواهد شد. ازترس این دستور،هرفردی که برای خدمت انتخاب میشود بدون هیچ شکایتی می رود. سپه سالار به قبایلی که درنزدیکی کافرستان زندگی میکنند، گفته بود که دستور امیر برای آنها این است که از فروشگاههای دولتی آذوقه و غیره دریافت کنند و برای جنگ با کافرها پیشاپیش سپاهیان عادی بروند. آنها دستورات امیر را پذیرفته اند و در حال ورود به آنجا اعزام می شوند.
امیر به کافرانی که حدود 32 نفر بودند که اسلام آورده بودند و توسط سپاه سالار به کابل فرستاده شده بودند، خلعت و پول نقد داد و به آنها اجازه داد به خانه های خود بازگردند.
…………………………….
4:
عملیات علیه کافرها(مردم نورستان)
ازلغمان با ملیشه های که در مجموع حدود 1000 نفر بودند، از طریق کرمان حمله بر ضد کافرها شروع شده و جنرال تاج محمد خان از بدخشان علیه آنها حرکت کرده است.
لشکریان که از سمت لغمان به کافران حمله کرده بودند، پس از درگیری شدید، با تلفات سنگین شکست خوردند ومجبورشدند به زیارت قاضی بابا عقب نشینی کنند و در اثر سوء مدیریت والی لغمان، تا دو روز غذا نخوردند. سپاهیان امیر در ابتدا سه روستای کافر را به تصرف خود درآوردند و موفق به کشتن تعداد زیادی از کافرها شدند، اما با حمله به قلعه چهارم به نام منگوا، به شدت دفاع صورت گرفت و نبرد یک شبانه روز ادامه یافت و با تلفات حدود 100 نفر، سپاهیان امیررا شکست دادند.گفته می شود غوند دیگر از کابل می آیند و حمله جدیدی صورت خواهد گرفت.
غلام حیدرخان با غند پنج در منطقه سائو اسمار قرار گاه زده است. برخی از دهکده های کافرهای کامدیش شبانه مورد هجوم عده ای ملیشه ها به دستور سپاه سالار قرارگرفتند. کافرهای کامدیش که تعدادشان حدود 3000 نفر است تسلیم سپاه سالار نمی شوند و آماده جنگ هستند. به او اطلاع داده شده است که چندی پیش افسران انگلیسی درچترال به این کافرها تفنگ با مهمات داده بودند، بنابراین تسلیم نمی شوند. سرک اسمار در حال ساخت است و مردم اسمار و لالپورا بنابر تقاضای غلام سپهسالار برای اعمار سرک جمع آوری می کنند. گفته میشود به محض جمع شدن ، سپهسالار علیه کافرها حرکت میکند. یعنی در حالی که به آنها توصیه می کند که حکومت افغانستان را بپذیرند و به ملاها اجازه دهند که اسلام را درمیان آنها تبلیغ کندوقول میدهد که درصورت موافقت با این امر،زندانیان آنهارا آزاد کرده و به آنها بازگرداند.اما کافر های کامدیش وکشتوزقبول نمی کنند و مصمم به جنگ هستند.اکنون که سپاهیان اعلیحضرت به سمت بخشهای کافرستان حرکت کردهاند، تنها دو غند در اسمار باقی مانده است: یکی قندهاری ها و نام نام دیگری مشخص نیست جاده کافرستان بدون مخالفت درحال احداث است. گزارش ها حاکی از آن است که نیروی دوم افغان از کابل از طریق تپه کولمان در مرز لغمان بر علیه کافرها حرکت کرده است. برخی ازقبایل کافرگزارش شده است که به نزدسپهسالارآمده اند وبرخی امتناع ورزیده اند و ممکن است درگیری وجود داشته باشد.
گزارش شده است که مردم درههای کنر و اسمار به دلیل نیاز به تأمین آذوقه برای لشکریان درگیر علیه کافرها و نیروی کار برای ساخت جاده در مشکل بزرگی قرار دارند.
سپاه سالار غلام حیدرخان گروهی متشکل از 500 ملیشه ها را برای حمله به کافرها فرستاده بود. آنها 25 نفر از کافرها و حدود 1000 رأس حیوانات شان را گرفتند و به قرارگاه خود آوردند. در این درگیری سه تن از ملیشه ها مجروح شدند. غلام حیدرخان قرار بود در دوم اگست به څینوک برسد. محمد کریم خان با قوایش در «دانا» دره ی در سرزمین کامدیش قرارگاه زده است. سپهسالار با قوای خود در ساحه شینگر بود و می خواست به سمت چاناک (څینوک) حرکت کند. پل چوبی رودخانه کنر در حال تعمیر و استحکام بخشی است. برخی از لشکر از قبیله های اطراف کافر ها نیز در حال پیشروی برای حمله بالای کافرها از طریق دره شیگل هستند.
گفته میشود که سپاه سالارغلام حیدر 12 روزپیش با سه غوندپیاده به کافرهای کامدیش حمله کرد و سرزمین آنها را تصرف نموده و حدود 60 مرد و 40 یا 50 زن کافر را اسیر کرده است.
ملیشه ها محلی لغمان در زیارت غازی بابا در کرمان جمع شده و در انتظار رسیدن نیروهای کمکی از کابل هستند تا بر کافران (مردم نورستان) حمله نمایند.
سپاه سالار غلام حیدرخان 40 اسیر کافر را به اسمار فرستاده است. کافرهای کامدیش و کشتوز سلطه امیر را پذیرفتهاند، اما از پذیرش اسلام سرباز زدهاند. با این حال، سپهسالار برمسلمان کردن آنها فشار می آورد. در کامدیش اجتماع بزرگ کافرها جمع شده است و احتمال جنگ وجود دارد.»



