برادران عاقله او را در روز یکشنبه ۶ میزان ببرحمانه به گلوله بستند.
قتل عاقله نه یک حادثهٔ فردی، بلکه سندی دیگر از نظام زنستیز، عقبمانده و جنایتکار است که بر افغانستان سایه افکنده است.
عاقله تنها قربانی غیرت دروغین خانوادگی نشد؛ او قربانی بازاریسازی زن، قربانی معاملهٔ شرمآور بر سر فروش پیاپی، قربانی سیستمی شد که زن را نه انسان، که کالا میبیند. برادرانی که روزی به جرم آدمربایی بازداشت شدند، دوباره آزاد شدند تا این بار، آزادیشان را با قتل خواهر خویش جشن بگیرند.
اما آیا این قتل بدون چراغ سبز حاکمان ممکن بود؟ طالبان، که مدعی عدالتاند، در برابر این جنایت سکوت کردند؛ نه تنها سکوت، بلکه همراهی و تقدیر.
همان دستهایی که باید قانون مینوشت، ماشه کشیدند. در اینجا قانون به جای دفاع از مظلوم، در خدمت قاتلان ایستاده است.
عاقله کشته شد، اما خون عاقله، پرسشی عمیقتر را فریاد میزند: تا کی زن افغانستانی باید قربانی سنت پوسیده و استبداد مذهبی باشد؟
تا کی برادران، پدران و حاکمان، بدن زن را میدان معامله و انتقام خود کنند؟
این خون، ما را به سکوت فرا نمیخواند؛ ما را به خیزش میخواند. خون عاقله بر خاک خوست فریاد میزند که آزادی زن، آزادی جامعه است.
تا زمانی که زن در بند غیرت و گلوله است، هیچ ملتی رها نخواهد شد.
امروز باید این فریاد را در کوچه و شهر و در هر صفحهای طنینانداز کنیم:
عاقله تنها نبود؛ عاقله نام هر دختری است که در بند سنت، معامله طالبان گرفتار است. عدالت برای عاقله، عدالت برای همه است.
آیندهٔ افغانستان از دل همین مبارزه زاده میشود: مبارزه با سنت مردسالار، مبارزه با طالبان، مبارزه با هر قدرتی که خون زن را مباح میشمارد.
و این مبارزه باید تحت رهبری انقلابی صورت گیرد تا بتواند آزادی زن و مرد در همهای عرصه های زندگی باهمی را رقم زند.

