ترامپ در مسیر تغییر رژیم، بیآنکه طرحی برای بعد از آن داشته باشد
۵ اکتبر ۲۰۲۵
منبع: آسیا تایمز
———————-
آیا ادارهٔ ترامپ در صدد سرنگونی نیکولاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا است؟ پاسخ کوتاه این است: احتمالاً نه بهصورت عمدی، اما ممکن است ناخواسته در همان مسیر بلغزد ــ و دقیقاً همین مشکل است.
افزایش تنشهای اخیر، داستان آشنایی را بازگو میکند: واشنگتن در حال بررسی حملات نظامی علیه کارتلهای مواد مخدر فعال در خاک ونزوئلا است؛ اقدامی که بخشی از راهبرد گستردهتر برای تضعیف حکومت مادورو دانسته میشود.
هرچند رئیسجمهور دونالد ترامپ هنوز دستور عملیاتی صادر نکرده است و تماسهای غیرمستقیم میان امریکا و ونزوئلا از طریق میانجیهای خاورمیانهای ادامه دارد، اما الگوی آشکاری از افزایش فشار بدون نقشهٔ روشن نهایی شکل گرفته است.
-چارچوب «نارکوتروریسم»
تیم ترامپ هوشمندانه این سیاست را در قالب مبارزه با مواد مخدر و تروریزم معرفی کرده، نه تغییر رژیم. مارکو روبیو، وزیر خارجه و چهرهٔ محوری رویکرد سختگیرانه، از منظر پیشینهٔ کوبایی-امریکایی خود به ونزوئلا مینگرد: به باور او، استخبارات کوبا رژیم مادورو را سرپا نگه داشته و نفت ونزوئلا بقای کوبا را تضمین میکند. در این دیدگاه، سرنگونی مادورو «مرحلهٔ نخست پاکسازی نیمکره» محسوب میشود.
اما واقعیت جایی است که ایدئولوژی شکست میخورد. خود ترامپ هرچند ادعا میکند بهدنبال تغییر رژیم نیست، همزمان دستور استقرار گستردهٔ نیروهای نظامی در سواحل ونزوئلا را داده است. این تناقض صرفاً بازی دیپلماتیک نیست، بلکه بازتاب سردرگمی واقعی در اهداف است.
آیا امریکا میخواهد مادورو را وادار به کنارهگیری کند؟ امید دارد ارتش کودتا کند؟ یا انتظار دارد فروپاشی اقتصادی شورش مردمی به راه اندازد؟ شاید هم هر سه.
-پیامدهای ناخواسته
مشکل اصلی در تغییر رژیم ــ چه آگاهانه و چه تصادفی ــ آن است که بعد از آن چه میشود. ونزوئلا نه عراق است و نه لیبیا، اما به همان نفرین گرفتار است: ثروت نفتی در کنار نهادهای ضعیف.
اپوزیسیون، هرچند در ادعاهای انتخاباتی مشروعیت دارد، اما پراکنده و بیشتر در تبعید است. فرماندهان نظامی نیز در قاچاق مواد مخدر غرقاند. هر دولت انتقالی تازه با بحران مشروعیت، فروپاشی اقتصادی و خشونت فوری روبهرو خواهد شد.
نگرانکنندهتر از همه اینکه راهبرد کنونی ممکن است نتیجهٔ معکوس بدهد. مادورو آماده است حالت اضطرار اعلام کند و نیروهای نظامی-ملکی را بسیج سازد تا احساسات ملیگرایانه را در برابر تهدید امریکا برانگیزد. هیچ چیز به اندازهٔ فشار خارجی که بتوان آن را «تجاوز امپریالیستی» خواند، یک دیکتاتور را نیرومند نمیسازد. این سناریو را پیشتر در کوبا، ایران و کوریای شمالی دیدهایم ــ و هرگز پایان خوشی نداشته است.
-پارادوکس مهاجرت
طنز نهایی در اینجاست: ترامپ کارزار انتخاباتی خود را بر جلوگیری از مهاجرت ونزوئلاییها استوار ساخته بود. هوادارانش از وعدهٔ اخراج باندهای ونزوئلایی و برقراری نظم استقبال کردند.
اما بیثباتسازی بیشتر ونزوئلا ــ چه از طریق حملهٔ نظامی، چه خفگی اقتصادی یا فروپاشی حکومت ــ دقیقاً همان موج مهاجرتی را ایجاد میکند که ترامپ میخواهد متوقفش کند.
ونزوئلا تاکنون بیش از هفت میلیون پناهجو و مهاجر تولید کرده است. فروپاشی کامل دولت میتواند این رقم را دو برابر سازد. کشورهای همسایه چون کولمبیا و برازیل هماکنون در آستانهٔ ظرفیت خود اند. پس ترامپ و مشاورانش فکر میکنند این مردم به کجا خواهند رفت؟
-واقعگرایی نیازمند واقعیت است
یک رویکرد واقعگرایانه در برابر ونزوئلا مستلزم پذیرش چند حقیقت ناخوشایند است:
نخست، مادورو با همهٔ فساد و اقتدارگراییاش، تهدید فوری برای امنیت ملی امریکا نیست. حکومت او شکننده و منفور است، اما بدون مداخلهٔ بیرونی سقوط نمیکند.
دوم، ابزار فشار امریکا محدود است. واشنگتن پیشاپیش معافیتهای نفتی را لغو و مهلت ۲۷ می را برای خروج شرکتهای خارجی تعیین کرده است ــ این یعنی رسیدن به مرز فشار حداکثری. گام بعدی چه خواهد بود؟ اقدام نظامی میتواند یک مشکل قابل مدیریت را به بحران منطقهای بدل کند.
سوم، پرسش اساسی این است: منافع واقعی امریکا چیست؟ اگر هدف مبارزه با قاچاق مواد مخدر است، راههای مؤثرتری برای هدفگیری کارتلها وجود دارد تا بمباردمان ونزوئلا؛ اقدامی که تنها شبکهها را پراکنده و بازماندگان را رادیکال میسازد.
اگر هدف ترویج دموکراسی است، تجربه نشان داده که مداخلهٔ نظامی معمولاً دموکراسی را نابود میکند، نه تقویت.
-بدیل واقعی
اکنون ادارهٔ ترامپ در برابر یک انتخاب قرار دارد: یا به مسیر فشار فزاینده ادامه دهد و خطر تغییر رژیم ناخواسته بدون طرح پس از آن را بپذیرد، یا بهسوی رویکردی معاملاتیتر و واقعبینانهتر بچرخد که بر همکاریهای محدود و قابل سنجش تمرکز کند ــ مانند همکاری در مبارزه با مواد مخدر، مدیریت مهاجرت و عادیسازی تدریجی اقتصادی در برابر امتیازات قابل راستیآزمایی.
آیا چنین رویکردی ناخوشایند است؟ بلی. آیا به معنای مشروعیتبخشی به یک رژیم اقتدارگرا است؟ تا حدی، بلی. اما واقعگرایی، گزینش میان خوب و بد نیست؛ بلکه انتخاب میان گزینههای ناخوشایند و فاجعهبار است.
تراژدی این است که ادارهٔ ترامپ بهسوی تغییر رژیم در ونزوئلا در حال لغزش است، بیآنکه طراحی آگاهانهای داشته باشد. هیچکس نمیخواهد مسئول بازسازی ونزوئلا شود، اما پیامدهای جمعی سیاست کنونی شاید این مسئولیت را ناگزیر بر دوش امریکا بگذارد. این نه استراتژی، بلکه بیتوجهیای است که در پوشش «قاطعیت» عرضه میشود.
اگر واقعاً هدف ادارهٔ ترامپ پرهیز از درگیریهای بیپایان در خارج است، باید در برابر وسوسهٔ تغییر رژیم در کاراکاس مقاومت کند ــ هرچند هر نامی بر آن بگذارد. مردم ونزوئلا شایستهٔ بهتر از مادورو اند؛ اما شایستهٔ آن هم نیستند که به فاجعهٔ بعدی سیاست خارجی امریکا بدل شوند.

