دسته: دیکلمه اشعار انقلابی
-
آرزو
دیـــدۀ خـــونین و تــــرم آرزوست ساغــــر خــونِ جگــــرم آرزوست تابکی این ظلمت وهــــــــــم آفرین جــلــوۀ فـیـض سحـــــرم آرزوست سوخــتـــــــــــــم از آتش افسردگی سوزش نــــــوع دگــــرم آرزوست هــمـرهِ بی سوز چــه کار آیـــــدم؟ سوخــتـــه جان همسفرم آرزوست مــــرغ سحــر بانگ بکش دیر شد مــــژدۀ پــیــک سحــــرم آرزوست تـــا شود آمــاج خـــدنـــگ بـــــــلا سیــنـــۀ همچـــون سپرم آرزوست…
-
تكیه به هیچ قدرت دیگر نمیكنم
از خون خلق باده به ساغر نمیكنم خود را ز پول رشوه توانگر نمیكنم ملاكوار هستی دهقان نمیخورم رنگین كفم بخون برادر نمیكنم دیدم هزار فتنه پس پرده سیاه هیچ اعتنا بهپرده و چادر نمیكنم با حرفهای تند و پر از طمطراق تو خود را من ای وكیل دیگر خر نمیكنم جز بازوی دلاور نانآفرین…
-
بـر لـوح مـزار
ای جهان انقلاب ایــن جا جهـــــانی خــــفـتــــه است زیــــــر ایــــــــــن خاک مکــدر آسمانی خـفــتـه است داد از بــیـداد دژخیمان کــــــــــه در ایــــن تـــنگـنــــا مهــــر تابان و چــــــــــــراغ دودمانی خــفــتـــه است لحظۀ بنشین به سوگ اینجا که از تــــیـــــــــــر ستـم پـــیــــــکر خونین و قلب خونچکانی خــــفـتــــه است یک جهان تدبیر و یک عالـم کمال و عـــلـــم…
-
دلم
جهانی میخواهدبی هیاهوی جنگبی بانگ انفجاربی رنگ خونبر دیوار های شهربی فریاد مادری کهفرزندش رانه به آغوشبلکه در خواب همیشهگیبدرقه میکند دلمآفتابی میخواهدبی غروببی آنکهدر افق حزن خموشپنهان شودآفتابیاز جنسصلح و سکوتکه آرامش رادر نبض زمینجاری نمایدآفتابیکه تا تنگنای تاریک دلهابتابدگل لبخند برویاندگرمایکه دل های منجمد رابیدار کند دلمنوری میخواهدکه از پشت پنجرههای غبار گرفتهسر…
-
«از تو نشدم»
شعر و ادبیات بیان شیوایی است که باتخیل همراه بوده زندگی مادی و معنوی انسان را در قالب شعر و داستان بیان می کنند. این هنر مثل همه ملت ها و هویت های فرهنگی در بین نورستانیان نیز قدمت پارینه دارد. ولی بنابر شفاهی بودن و بی مهری دولت های حاکم و هجوم فرهنگی و…
