دسته: فرهنگی
-
نظر،نقد،اعتراض وبحث صلاحیت
ف، هیرمند نظر، نقد، اعتراض و بحث صلاحیت زود واضح بسازم که این نوشته کدام نقد، اعلام خرده گیری بر کدام عزیزی و مدعی ارائه و پیشکش کردن کدام اصل و یا اصول نقد نگاری از آدرس یک ادیب – که تخصصش ادبیات و زبان باشد – نیست، شاید حاوی نکاتی باشد که صرف برای…
-
نقش پاکستان درتراژیدی خونین افغانستان
سخنی پیرامون شبکه ی استخباراتی (آی.اس.آی) در پاکستان پیکارپامیر درصفحۀ (۸۲ و۸۳) کتاب «نقش پاکستان درتراژیدی خونین افغانستان» جلد اول – تألیف صاحب این قلم، چنین میخوانیم : « … ارتش پاکستان ارگان خطرناک، پُرقدرت وهمه کارۀ دیگری در درون تشکیلات خود دارد که آن عبارت از شبکۀ استخبارات عسکری بنام آی.اس.آی میباشد که با آګاهی ازهمه گونه…
-
ترک مدرسه مکتبنما؛
ترک مدرسه مکتبنما؛ «تلخی محرومیت از تعلیم بهتر از رفتن به مدرسه است» نويسنده: معصومه در آخرین روزهای زمستان سالی که گذشت، روزهایی که همزمان بهار و رمضان و آغاز سال نو تعلیمی را در پیش داشت، من تمام سعی خود را میکردم تا دیگر ذهنم را درگیر «امید پوچ» دوباره باز شدن مکتب به…
-
۵۰ طریق آمادگی برای انقلاب
از استفنی مک میلن چگونه میتوانیم سطح آگاهی، سازماندهی و مبارزه انقلابی خود را بالا ببریم؟ با: الف – آگاهی ب – سازماندهی ج – مبارزه الف – آگاهی ۱- افزایش آگاهی با هدف ایجاد سازمان و بالا بردن سطح دانش. ۲- قبل از اظهار نظر تحقیق کنید. یعنی درباره نحوه عملکرد جهان و سیستم…
-
داستان جهاد افغانستان، یا پروژه طالب سازی افغانستان
کریم پیکار پامیر بخش سوم و آخر سرسپردگی این افراد به اداره استخبارات نظامی پاکستان تا بدانجا بود که امام آنها درصفحه بیست وهشتم کتابش با این عبارات از آن متذکر میشود: «اینها یا روابط بسیار نزدیکی با ما داشتند و یا در مرحله ای بودند که در مناطق شان میتوانستیم جبهه بسازیم.» و متعاقباً…
-
لوح تاریخ
تا سر نگرفته کار ما هم تیره شده روز گار ما هم از آن همه سهو و اشتباهات بر باد شد اعتبار ما هم بینیم همه که می تکانند دامان خود از غبار ما هم آن همسفران و همقطاران نایند به رهگذر ما هم از طعنهء دیگران چه نالیم رنجیده چو سخت یار ما هم…
-
شهر طلا
بیگانه نبود آنکه شکست قفل در ما از غیر نبود زخم عمیق بــــر جگــــر ما آنی که به یغما همه دارایی ما برد بود هموطن فتنــــه و اشغالگر ما هر دون و دنی حاکم این شهر طلا شد از جهــــل عـــوام و حَکَــــمِ بی خبـــــر ما از قاتل و از جانی و دهشتگر و از…
-
من و کتاب زندگی
جای اسمم در کتــــاب زنــدگی انسان نویس هویتم را بی کس و بی میهن و نالان نویس زادگاهم را که جــــان بگرفتــــه اعضایم از آن مهد جنگ و آتش و باروت و آتشدان نویس شهری را که زندگی دارم اگر نشناختی کابل دوزخ نشان و جنت ویران نویس قریه ام را دشت خشک و جاده…
-
رنگِ فَلَق
پنجره ها بسته اند، شهر پریشان کیست ؟ رنگ فلق هر سحر، خون شهیدان کیست ؟ آب نه پوید به جوی، باغچه بی رنگ و بوی دختر مست بهار بسته به زندان کیست ؟ باغ ندارد صفا، مرغ ندارد نوا ابر سیه هرکجا، آ ه یتیمان کیست ؟ باد صبا در گذر مشک بهارش به…
