دسته: فرهنگی
-
یک طلوع تاریک دیگر برای دختران افغانستان
نويسنده: سهیلا کریمی لحظه شماری میکردم، میگفتم شاید امسال آفتاب زندگی ما به گونهای دیگر طلوع کند. شاید نوری بدرخشد و این پردههای سیاه را بدرد. با هزاران امید و آرزو سرم را روی بالشت گذاشتم، چشمانم را بستم و به رویای یک فردای نو، خبر نو و سال نو خوابیدم. سپیدهدم شد و صدای…
-
هزاره جات، هزارجات، یاهزارستان؟
هزاره به معنی«هزارمین سال» یا «هزارسال» و دری/فارسی ست. چنانکه واژه های «روزه» «ماهه»، «ساله» و «صده» درهمین ردیف،همه دری/فارسی هستند و تازی نیستند. در حالی که رقم یا عدد «هزار» را در زبان عربها«»ألف» گویند. نه هزار یا هزاره، پس ناممکن است«هزارجات» نوشت و آن را به سادگی «ترکیب عربی» نامید. زیرا پسوند«جات» نیز…
-
هشتم مارچ راگرامی بداریم
هشت مارچ درسال 1957م توسط سازمان ملل متحد بخاطر مبارزات فنا ناپذیر زنان مبارز کشورهای مختلف جهان بنام روز زن برسمیت شناخته شده است، که هرسال درسطح کشورهای مختلف به مقیاس جایگاه قانونمند زنان آنها به تجلیل گرفته میشود . امسال زنان حرمان کشیدۀ کشور ما نیز هشت مارچ را بار دیگر همانند سال پار…
-
بسوی آزادی کامل زنان
سفاح امروز در اقصی نقاط جهان، زنان در اوضاعی بسر میبرند که خشونت، تجاوز، و هتک حرمت بر علیه آنان جزء آهنگ اجتماعی و اخلاقی اجتماعات آنهاست و آزادی زن برای جامعه مرد سالار و جامعه ستم کش زنان، هردو چون یک امر نا شناخته و بی معنی است. هنوز آزادی زن در میان حصار…
-
انسان اولیه در طبیعت مثل ماهی در اب احساس امنیت می کرد و طبیعت را از خود می دانست
نويسنده: نوراحمد جانا در لسان نورستانی اصطلاح داریم بنام «پا پیز بولیک» معنای تحت الفظی اش می شود جایی که همه اب های جهان در آنجا گممی شود. انسانها پیش از کشفیات علمی، پرسش ها و پاسخ های برای پدیده های طبیعی و محیط شان داشتند. به فکر این بودند این همه در یا ها…
-
نشانینگ تیلینگ ایرور
فخر و غرور و عزت و شآنینگ تیلینگ ایرور ای اوزبیگیم جهانده نشانینگ تیلینگ ایرور اوزبیک بولیب تیلینگ بیله سوزلش بوهویتینگ تاریخ و افتخار و بیانینگ تیلینگ ایرور آته بابانگ دن عرق بیله قانگه دیر عجین میراث خوش نشان زمانینگ تیلینگ ایرور بیرلشماققه وسیله ی تفهیم دیر بیزه اصلیده سینگه روح وروانینگ تیلینگ ایرور ایرک…
-
«نمیتوانم ببینم که دخترم را طالبان ببرند»
روایت زنان؛ نويسنده: زیبا بلخی به تنهایی در گوشهای از تاقاش و در کنار پنجره نشسته است، هنگامی که سر صحبت را باز میکند، با دو دست خود صورتاش را میپوشاند: «خوب شد که بخیر گذشت و اتفاقی برایم نیافتاد.» هنوز در شوک روزی به سر میبرد که از دست نیروهای امر به معروف طالبان…
-
من کـــه منفور زمـــانم…
نیست شـــوقی کــه زبان باز کنـــم از چـــه بخوانم؟ من کـــه منفور زمـــانم، چه بخوانم چـــــــه نخوانم چـــه بگویم سخن از شهـــد، که زهــراست به کامم وای از مشت ستمگـــــر که بکــــــــوبیده دهــــانــم نیست غمخـــوار مــرا در همه دنیا کــــــه بنـــــازم چــــه بگریم، چـــه بخنــدم، چـــه بمیرم، چـه بنالـم من و این کنج اســارت، غــم…
