جبهه مردم افغانستان
(جما)
د افغانستان ولس جبهه
Afghanistan people’s front

«از تو نشدم»

Noor Ahmad Jana

سرود نورستانی به گویش «کته وری» از سروده های محترم سوکان ایدر

برگردان فارسی: نوراحمد جنا

ترا «ایمرا» زرین تن آفرید

پدرت نامت را «سونمال» گذاشت

مادرت تو را با جواهرات آراست

مثل نهال طلایی بزرگ شدی

هنگامی که پشتار چوب را

در بام گذاشته

و

دور و بر خود نگاه نمودی

درخشش چشمانت دلم را ترکاند

روز طولانی فصل بهار

شامگاهان را به تعویق انداخته است

اگر از من نیستی

عمرم به شام خزان می ماند

اگر در جنازه ام نمی ر قصی

با دستان طلایی ات

جسدم را در تابوت بگذار

تابوت ام را مردم در «شنتا» ببرند

تا جسدم پاروی درختان کاج شود

چون از تو نشدم…..

………………………….

متن نورستانی سرود:

تو که ته نه باسوم!

ایمرا سون دزیش تات سون مال نام تعیش

ناع سون ګع جی آری پټکي لیشه یش

سون کنچیک الی بیش ،

تو جاتع ته پپټکعوم دا وپعه اچی پلګں

یا توسته آچیں سته کان او زرتراک کعاسوم

منڅی ګریش اس سلکں نبوت

ایکه نه اسیش با ایں مجارشرو ترمشی بي

ایسته کنه وته ناټ نکوچیبادی

تو دویں پشنی اتوته منچی پشنته ګاله

عو کنا که اروس بولوم سوکان تو کہ ته نباسوم.

……………………………………………….

یادداشت و توضیح مترجم:

– این سرود بیانگر اصالت فرهنگ مردمان قدیم نورستان است. درین سرود شاعر از کلمات و تشبیهات قبل از اسلام را بکار برده است. مثلا «ایمرا» نام بزرگترین رب النوع مردم قدیم نورستان است.

-«سونمال» نام زنانه قدیمی در لسان «کته وری» یکی از زبان های مروج کافرستان قدیم و نورستان امروزی است. به معنای «زرین تاج» یا «زر نگار»

– کلمه «شنتا» به معنای جای تابوت یا صندوق مرده گان است. قبل از اسلام مردم کافرستان، مرده گان خود را دفن نمی نمودند بلکه برایش صندوق مستحکم چوبین می ساختند و جسد مرده را در آن گذاشته و صندوق یا همان تابوت بزرگ را در جایی بیرون از قریه زیر درختان کاج می گذاشتند و اگر شخص نامدار یا قهرمان جنگ بود، مجسمه اش را نیز نجاران ماهر از چوب می تراشیدند و در پهلوی تابوت اش نصب می نمودند.

– شاعر در بند سیزده از معشوقه اش می خواهد در جنازه اش برقصد. رقصیدن در جنازه رسم مردمان پار نورستان بود. علاوه از اقارب و دوستان، دلداده ها که معشوق شانرا از دست می دادند به حیث اخرین احترام به روح مرده در جنازه اش با سرود و ساز می رقصیدند و ادای احترام می نمودند و این رسم هنوز در بین مردمان کیلاش که هنوز فرهنگ و سنن قدیم خودرا نگهداشته اند مروج است.

در آخر عاشق می خواهد جسدش غذای درختان کاج شود. اینجا شاعر از عشق و علاقه مردم به طبعیت اشاره دارد. حتا می خواهد بامرگش به طبعیت مفید واقع شود.

یک پاسخ برای “«از تو نشدم»”

  1. حسن غبار

    کاش این دین را نگهمیداشتم ودر زیر بار سوسماران نمی رفتم .این دین بومی از هر آیین دیگر اصیل تر است . که می خواهد آخرین مفادش به طبیعت ( نبات) برسد .

    لایک

برای shjajaswr پاسخی بگذارید لغو پاسخ