دسته: شعر و ادب
-
صدای جرسی نیست
صبحیم وبه سر نیت آزارکسی نیست مجبور سکوتیم چو فریادرسی نیست عمریست نفس سوخته ی موج سرابیم آن چیز مراد است به آن دسترسی نیست مردیم و لگد کوب ستم گشته روانیم پرسنده به بیداد در اینجا عسسی نیست بگرفته گلو نیست به فریاد صدایی صد آئینه گویاست ولی دادرسی نیست سلب است در این…
-
قیزیق خرمهره بازاری
تلانلندی بواوچماق ملک قولاق سال داستانیمگه یوره ک کویماقیدن سورمه فراق اوت اوردی جانیمگه توشیب هراویده ایریلیق یمان حالت بولیب قالدی اولوس قالیب قرا کونگه ، جفا بولدی روانیمگه قلیب صلح آتیگه دعوت ییتیب نیرنگ لر هر یان بیریب برباد ملک ورحم قیلمی نو جوانیمگه عجب لهو مکدر دشمن ملت گه یول بیرماق قلیب فاشیست…
-
جادوگران شب
در شهر شب که جلوه گه رنج و ماتم است سیمرغ خوفناک و سیه بال وحشتی گسترده بال خویش *** نی آبِ گریه می چکد از ابر پاره ئی نی زآذرخش تند جهیدن شراره ئی نی برق خنده ئی ست به چشم ستاره ئی تا رهروان راه شکست طلسم را از اوج آسمان بنماید اشاره…
-
اعتراف
ماييم ما كه جهد فراوان نكرده ايم يك درد خلق غمزده ،درمان نكرده ايم ماييم ما كه اين سر شوريده را هنوز در گيرو دار معركه ،قربان نكرده ايم ماييم ما كه دامن اين دشت و كوهسار از لاله هاي سرخ ،چراغان نكرده ايم در آتش شكنجه غولان روزگار خاكستر سيه شده ،افغان نكرده ايم…
-
کاج ها شکستند
دیشب کهمهتاب زد نقاب سحابی بروی خویش یک کهکشان گریست دل آسمانی ام شب را سحر نمود دلم با ستارگان انگار که اختران گریستند تا سحر دیدم صفای اشک به دلهای سبزه زار کان چادر حریر به رخ خود کشیده بود تا راز غمهای های سپهر را نهان کند دی بود محشر خونین درد ناک…
-
توفان درد
همچو صیدی بند دام قاتلان افتاده ایم این چه قسمت بود ما، در این مکان افتاده یم ملتی گشته اسیر نا کسان از ابلهی از نفاق و تفرقه، باهم به جان افتاده ایم سالها در کام غفلت با جهالت زیستیم آه بنگر بیخبر، از کاروان افتاده ایم! درد توفان کرد و بغضم در گلو پیچیده…
-
گریختگی ها:
گریختگی ها:در روزِ بد ازین وطن، رهبر گریخت!بسیار زود یکی پَیِ دیگر گریخت!آنکس که گفت: «میمانم و میسازم!»او از همه شتابان جلوتر گریخت!دزدانِ نامدارِ اقوام مختلف!هرکس قرارِ سهمش با سیم و زر گریخت!از دوستم و عطا و احمدضیای مسعود!تا صالح و خلیلی و اتمر گریخت!جاروی برقی و تی وی به پُشتِ او!رو سوی ترکیه سرور…
-
حال وطن
حال وطن هر کی را بینم که باشد با دو چشم اشکبار دیو و دد در کشورم بر مسند قدرت سوار دزد جولان میکند، دارد بدست خود چراغ میغرد تا از دماغ خلق بر آرد دمار حاصلی ناید بکف از کشت تخم بدسرشت کی دهد شرین ثمر، گر شد درختی نابکار تا به قدرت تکیه…
-
یل ِزمان
تقدیم به دوستان آزاده ی میهنم: یل ِزمان ای سرزمین ِمن …! ای سر زمین ِ پیر و کهنسال ِ روزگار ای مهد رزم و بزم و سرود و ترانه ها ای پهلوان معرکه های خطر پذیر وای نبض ِ جان ِ پُرتپش ِ دایه ی زمان ای خطه ی منیر…! *** ای سرزمین ِ…
-
من افغانم
من نه تاجیکم نه پشتون، نی هزاره نه ز ترکم نی ز ازبک، نه بلوچم نی ز ایماق سترگم من به مذهب نی ز سنی، نی ز شیعه، نه ز سیکم نی دورنگم، نی دروغم، نی فسادم، نی شریکم نی شمالی، نی جنوبی، نه ز غربم، نه ز شرقم نی ز کوی فتنه پیشان، نی…